س: فرزند خوانده اي داريم ، ده روزه بود که او را از پرورشگاه گرفتيم. چطور اين واقعيت را به او بگوييم. خيلي سخت است، لطفاً راهنمايي کنيد.

 پاسخ: به علت تفاوت هايي که در فرهنگ هاي گوناگون وجود دارد نمي توان درباره گفتن اين حقيقت پاسخ واحدي را بيان کرد که براي تمامي والدين و فرزند خوانده شان مناسب باشد. اين مسئله خصوصاً در فرهنگ ما ممکن است با چالش هاي بيشتري مواجه باشد. با اين حال، اين حق هر انساني است که بداند والدين بيولوژيکي يا اصطلاحاً پدر و مادر واقعي او چه کساني هستند. بر اين اساس تنها به ارائه چند نکته کلي در اين زمينه بسنده مي کنيم.

 
بيان حقيقت در سال هاي ابتدايي

نتايج مطالعه هاي انجام گرفته، به طور کلي نشان مي دهد که هر چه کودک در سن کمتري با حقيقت مواجه شود درک و پذيرش آن، برايش آسان تر خواهد بود؛ بنابراين براي کودکاني که در سنين پس از نوزادي به فرزندخواندگي پذيرفته شده اند؛ بهتر است که حقيقت از همان سال هاي اوليه بيان شود؛ زيرا کودک به ياد دارد که مدت زماني را در مکاني ديگر و با شرايط متفاوتي سپري کرده است. با اين حال اغلب مشاوران توصيه مي کنند که سرپرستي فرزند خوانده ها را از دوران شيرخوارگي بپذيريد تا پيوند عاطفي بهتري برقرار شود و با مشکلات کم تري در پرورش او مواجه شويد.

هماهنگ باشيد

پدر و مادر بايد از قبل، با يکديگر هماهنگي لازم را به عمل آورند، آنچه را که مي خواهند به کودک بگويند و نحوه  بياني را که براي سن او مناسب باشد تعيين کنند. نيازي وجود ندارد که همه مسائل توضيح داده شود بلکه بايد چند جمله ساده و روشن را براي بيان کليت موضوع انتخاب کنند.

نوجواني فرصت مناسبي براي بيان حقيقت نيست

اما اگر در دوران کودکي به فرزندخوانده گفته نشد که چه کسي پدر و مادر واقعي او است، باز هم توصيه نمي شود که اين حقيقت در سنين نوجواني به او گفته شود چرا که فرد بايد با چالش هاي مربوط به هويت و کيستي خود مواجه شود و دانستن اين موضوع مي تواند براي او آسيب هاي روحي به همراه داشته باشد. با اين حال اگر والدين احساس مي کنند که در حال حاضر بيان واقعيت ضرورت دارد، بهتر است زماني مثل فصل تابستان را انتخاب کنند تا فرزندخوانده آن ها فارغ از مسئوليت هاي مدرسه و استرس هاي روزمره، بتواند با اين مسئله سازگاري بهتري بيابد.

دروغ نگوييد تا به دردسر نيفتيد!

از زماني که حقيقت به کودک گفته مي شود بايد آمادگي پاسخ گويي به سوالات متعدد او را داشته باشيد. شايد حتي کودک يک سوال را بارها و بارها و به شکل هاي گوناگون بيان کند. از همين رو، براي خود کاملاً مشخص کنيد که چه مسائلي را و تا چه حدي لازم است به او منتقل کنيد، دروغ نگوييد و داستان هاي غير واقعي نيز تعريف نکنيد.

خودتان پيش قدم شويد

بهتر است که اين موضوع از سوي پدر و مادر بيان شود خصوصاً در موقعيتي که ساير اقوام و آشنايان از اين مسئله اطلاع دارند و شما نگران هستيد که کودک به نحوي از طريق ديگران از فرزند خواندگي خود آگاه شود. بيان صادقانه حقيقت از سوي شما و در يک جو کنترل شده، بسيار مناسب تر است اما اگر کودک اين مسئله را از زبان ديگران و در حالي که آمادگي لازم را ندارد، بشنود به احتمال زياد براي سازگاري با اين مسئله دچار مشکل مي شود.

بي احترامي به والدين اصلي کودک ممنوع!

خانواده و والدين اصلي کودک را مورد انتقاد قرار ندهيد مثلاً نگوييد که آن ها صلاحيت لازم را نداشتند يا چون آدم هاي خوبي نبودند تو را رها کردند، بلکه بهتر است بگوييد بعضي از خانواده ها با آن که دوست دارند از فرزند خود مراقبت کنند اما به خاطر برخي مشکلات مثل بيماري، تصادف و يا حتي مرگ، نمي توانند مواظب بچه هايشان باشند. در واقع بايد اين پيام به کودک انتقال داده شود که تو هم براي آن خانواده و هم براي ما مهم بودي و هر دو خانواده تو را دوست داشته اند.

متناسب با هوش کودک صحبت کنيد

جملات و نحوه گفتن حقيقت را هر چه ساده تر و متناسب با فرهنگ، عواطف و همچنين هوش کودک انتخاب کنيد تا راحت تر با آن سازگاري پيدا کند؛ به عنوان مثال مي توان به کودک گفت: «خيلي از خدا خواستيم و بارها دعا کرديم که فرزندي به ما بدهد اما اين اتفاق نيفتاد. خدا مي خواست که ما والدين تو باشيم و تو هم فرزند ما و مي خواست تو را به ما هديه کند از بهترين ها بودي براي همين ما از طريق سازماني که از بچه ها مراقبت مي کند توانستيم به خواسته خود و هديه خداوند برسيم.»

تکليف تان با خودتان مشخص باشد

ممکن است کودک بپرسد که والدين اصلي او حالا کجا هستند. خيلي راحت به او بگوييد که شما از اين موضوع اطلاع نداريد، اما اگر او بخواهد مي توانيد به دنبال آن ها بگرديد. نکته مهم، اين است که در تمام اين فرآيند بايد همه چيز براي خودتان روشن باشد، يعني اگر نمي خواهيد که کودک، پدر و مادر بيولوژيکي خود را ملاقات کند به او صراحتاً بگوييد، حتي اگر او دليلش را پرسيد برايش توضيح دهيد.

زمينه سازي کنيد

براي گفتن حقيقت به کودک، او را آماده و زمينه لازم را از پيش فراهم کنيد؛ به عنوان مثال مي توانيد با در نظر گرفتن ميزان رشد شناختي و هوشي کودک از کارتون ها و يا قصه ها براي آغاز صحبت با کودک استفاده کنيد.

کاري نکنيد که کودک احساس ناامني کند

آمادگي روبه رو شدن با واکنش هاي کودک را نيز داشته باشيد با توجه به هوش، جنسيت و خلق و خوي هر کودکي عکس العمل هاي متفاوت مشاهده مي شود. ممکن است کودکي نگران اتاق و وسايلش شود يا تصور کند که ديگر او را دوست ندارند يا حتي فکر کند کار بدي کرده است و مي خواهند او را به همان سازمان برگردانند، اما شما بايد حوصله به خرج دهيد، برايش توضيح دهيد که قرار نيست اتفاقي بيفتد و همه چيز مثل سابق خواهد بود، اما اين حق تو بود که واقعيت را بداني. البته گاه بچه ها برخوردهاي تندتر و گاه خشونت باري را بروز مي دهند. برخي نيز ممکن است نخواهند که ديگران اين موضوع را بدانند و از اين مسئله خجالت بکشند و... وظيفه والدين در چنين شرايطي، اين است که به تمام پرسش ها و نگراني هاي او پاسخ دهند و دايماً نشان دهند که او را دوست دارند. ايجاد اين حس امنيت اهميت ويژه اي دارد.

کمک از مشاور در موارد خاص!

در برخي موارد پس از آن که يک خانواده، کودکي را به فرزندي پذيرفتند خودشان نيز صاحب فرزند مي شوند. در اين مورد کمي بايد به کودک حق داد که به رفتارهاي والدين حساس شود حتي گاه ممکن است خود والدين نيز احساسات مختلفي را تجربه کنند؛ بنابراين در چنين مواردي بهتر است از راهنمايي هاي يک روان شناس استفاده کنيد.

ارسال نظر
(بعد از تائید مدیر منتشر خواهد شد)