نمی‌دونم این بار منفی لغت «مادیات» رو کی به این لغت داده.

نمی‌دونم این «تفکیک مادیات و معنویات» رو کدام کلاهبردار هوشمندی در طول تاریخ انجام داده. چون این دو لغت در قرآن وجود نداره. ما در ادبیات اصیل مذهبی، دو واژه‌ی دیگه داریم: «دنیا و آخرت». معنا و مفهوم این واژه‌ها هم مشخصه. دنیا با اشاره به دنی بودن و پست بودن و در دسترس بودن و آخرت به معنای «لایه‌ی دیگر». به معنای «فراتر از اکنون» و به معنای «توجه به پایان کار».

کسی که دعا می‌خواند و ریاضت می‌کشد و از خداوند طلب روزی بیشتر می‌کند، درگیر «دنیا» است و کسی که کار می‌کند برای اینکه کسب و کاری بیافریند و نانی سر سفره دیگران و در «آخر» زندگی، دنیا را به جای بهتری برای زندگی «خود» و «دیگران» تبدیل کند، درگیر «آخرت».

چرا فکر می‌کنیم نباید در جامعه‌ دغدغه‌ی پول و ثروت وجود داشته باشد؟

چرا فکر می‌کنیم ثروت فساد می‌آورد و تنها راه سالم زندگی کردن، نداشتن پول است که مطمئن باشیم آن را «غلط» هزینه نمی‌کنیم؟

این نگرش «تقوای پرهیز» از کجا آمده است که جا را برای «تقوای ستیز» کم کرده است؟

کسی که ثروتی کسب نمی‌کند و طبیعتاً نمی‌تواند ثروتش را در راه شر و خودپرستی و قدرت و فساد خرج کند، «سالم‌ترین انسان» نیست. او کسی است که به جبر محیط یا به اختیار خود، از منابع جامعه بیشتر استفاده می‌کند و سهم کمتری در توسعه و تولید آن منابع دارد. هدف ما نباید دوری از ثروت باشد. باید آموزش ثروت آفرینی، از راه‌های درست و اخلاقی باشد.

جامعه‌‌ی اسلامی، نباید چهره‌های رنگ‌پریده‌ی گرسنه‌ای را شامل شود که نگاه خود را از بشقاب خالی غذا، به جوی شیر و عسل در قیامت و پس از ورود گور دوخته‌اند.

جامعه‌ی اسلامی، باید ثروتمند باشد. باید دغدغه‌ی مادیات داشته باشد. باید سیر باشد. باید محل حسرت دیگران باشد.

جامعه‌ی اسلامی، آنطور که من می‌فهمم – و طبیعتاً این یک نظر شخصی است – باید دارای فاصله‌ی طبقاتی باشد تا فرق آنها که کم کار می کنند و آنها که زیاد کار می‌کنند مشخص باشد. آنچه جامعه اسلامی نمی‌خواهد «فاصله طبقاتی» نیست بلکه «گسل طبقاتی» است.

آنچه امروز از آن رنج می‌بریم، گسلی است که نه به خاطر تلاش و توانمندی بیشتر، بلکه به خاطر فساد و رانت و ناشایستگی، جمع شده است.

تفاوت جامعه اسلامی و غیراسلامی، در بی توجهی به ثروت آفرینی نیست. در نحوه هزینه کردن «ثروت آفریده شده» است.

آنها که ایده‌های خوب دارند و اخلاق را می‌شناسند و انسانیت را می‌فهمند، برای فرار از «جهاد با نفس»، ترجیح می‌دهند راه مادیات را بر خود ببندند و آنها که اخلاق را نمی‌شناسند و ایده‌ای برای بهبود جامعه‌ خود ندارند، مادیات را هدف اول زندگی خود قرار می‌دهند.

ای کاش. هر وقت فردی یا سازمانی را دیدیم که خوب کار می‌کند و دوستش داریم و با اصول و ارزش‌های ما همراستاست، توصیه‌اش کنیم که «بیشتر به مادیات بیندیشد» تا بماند و بزرگتر شود و خدمت بیشتری کند نه اینکه او را هم به «تقوای پرهیز» تشویق کنیم.

کاش مادیت و معنویت، این واژه‌های تهی از معنا که حمال منافع اهل زر و زور و تزویر شده‌اند از زبان و فرهنگ و تفکر ما رخت بربندند و «دنیا و آخرت» واژه‌های اصیل فرهنگ مذهبی، دوباره به میان ما برگردند.

شاید این جامعه‌، که نمونه کاملی از یک «جامعه دنیاگرا با پوستین معنوی» است، به یک جامعه‌ی «آخرت گرا با ابزارهای قدرتمند مادی» تبدیل شود.

ارسال نظر
(بعد از تائید مدیر منتشر خواهد شد)