احمد شاملو تعهد شاعر در مقابل زبانش را نیمی از تعهدات اجتماعی او می‌داند و می‌گوید نویسندگان یا شاعران، پیش از آن‌که معماران روح بشر باشند، پاسداران زبان خویش‌اند.

 

او معتقد است کسی که می‌خواهد شاعر بشود، اول باید درد زبان را حس کند.

 

به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در نوشتاری که با عنوان «تعهد به زبان؛ یک تعهد اجتماعی» به نقل از احمد شاملو در کتاب «نام‌ها و نشانه‌ها در دستور زبان فارسی» درج شده، آمده است: مردی به شیدایی، عاشق زبان مادری خویش‌ام. زبانی که در طول قرن‌ها و قرن‌ها، ملتی پُرمایه، رنج و شادی خود را بدان سروده است. زبانی ترکیبی و پیوندی، که به هر معجزتی در قلمروِ کلام و اندیشه راه می‌دهد. حتا عربی که در فارسی وارد شد، فارسی فارسی ماند. مشتی مفهوم را که لازم داشت از زبان عربی به نفع خودش مصادره کرد، اما ساختارش را از دست نداد. زبانی که در پیرانه‌سری نیز ظرفیت‌های عظیم تازه‌ای در آن می‌یابم و برخوردم با آن برخورد با چیزی مقدس است. شاید به همین دلیل است که این اواخر کم‌تر می‌نویسم، زیرا معتقدم که در این معبد قدسی، تنها باید حضور قلب داشت و انسان همیشه حضور قلب ندارد. در آغاز راه، قضیه فرق می‌کرد. آن موقع، زبان در نظر من فقط یک وسیله بود، شاید یک چیز «مصرفی‌ای» که به خاطر یک شعر می‌شد پدرش را درآورد. کاری که متأسفانه امروز هم پاره‌ای از شاعران جوان می‌کنند.

 

من زبان‌شناس و از این حرف‌ها نیستم، ولی وقتی آدم کاری می‌کند الزاما نیازمند آگاهی از فلان یا بهمان مقوله است، نمی‌تواند خودش را از آن کنار بکشد. زبان‌شناسی یک علم است و علم را جز از طریق پرداختن مستقیم به آن نمی‌شود آموخت. اما شاعری امری شهودی‌ست و چون آموختنی نیست، در چارچوب‌های عبوس علم، احساس نفس‌تنگی می‌کند. با این همه سر و کار شعر با زبان است که ناگزیر باید آموخت و اگر شاعر از آموختن آن بگریزد، امر شاعری‌اش مختل می‌شود و در آن به توفیق دست پیدا نمی‌کند.

 

صرف فارسی‌زبان بودن برای شعر فارسی سرودن کافی نیست. برای این کار باید فرض کنید که اصلا فارسی نمی‌دانید و از نو به کشف آن برخیزید. نویسندگان یا شاعران، پیش از آن‌که معماران روح بشر باشند، پاسداران زبان خویش‌اند. تعهد شاعر در مقابل زبانش، نیمی از تعهدات اجتماعی اوست. تعهد در مقابل ادبیات از تعهدات اجتماعی اوست. کسی که زبان خودش را بلد نیست و ادبیات خود را نمی‌شناسد، به صرف تقلید از این و آن، شاعر نمی‌شود. اول باید این درد را حس کند؛ درد زبان را. و این را وظیفه‌ای برای خودش بداند. من نمی‌توانم بپذیرم که فقط اجتماعی بودن به اصطلاح کار را خاتمه می‌دهد و تمام می‌کند، نه؛ کافی نیست.

 

شعر یک حادثه است. حادثه‌ای که زمان و مکان سبب‌سازش هست، اما شکل‌بندی‌اش در «زبان» صورت می‌گیرد. پس تردیدی نیست که برای آن باید بتوان همه امکانات و همه ظرفیت‌های زبان را شناخت و برای پذیرایی از شعر آمادگی یافت.

ارسال نظر
(بعد از تائید مدیر منتشر خواهد شد)