اعتماد به نفس یک «شاخص تاخیری» است و نه یک «شاخص پیشرو». به عبارت دیگر، بعد از انواع رویدادها و مشکلات و رفتارها و تصمیمها، ما در نهایت «کمبود اعتماد به نفس» یا «اعتماد به نفس زیاد» را مشاهده میکنیم. اما برای تغییر رفتار و نگرش، ما باید به شاخصهای پیشرو فکر کنیم. تا آنجا که من میفهمم «عزت نفس» یک شاخص پیشرو است یا حداقل به اندازه ی اعتماد به نفس، تاخیر ندارد!
تعاریف عزت نفس زیاد هستند ولی به نظر میرسد تعریف سادهای که ناتانیل براندن در کتاب روانشناسی عزت نفس مورد اشاره قرار میدهد میتواند درک این مفهوم را ساده کند. فرض کنیم که هر انسانی در جامعه دارای یک «برچسب ارزش» است. مانند هر کالایی که در فروشگاه «برچسب قیمت» دارد. طبیعی است که هر انسانی دوست دارد ارزش این برچسب را افزایش دهد و از کالاهای گرانقیمت بازار جامعه باشد.
اما چند خطای ذهنی وجود دارد. یکی اینکه انسانها خود را کالا در نظر بگیرند و دیگری اینکه ارزش را با قیمت یکسان بدانند و سوم اینکه «تعیین ارزش» خود را مانند یک کالا، به دست مکانیزم عرضه و تقاضای جامعه بسپارند.
واقعیت این است که «ارزشی که من برای خودم قائل هستم» روی رفتار من و برخورد من با دیگران و متعاقب آن برخورد دیگران با من تاثیر میگذارد و من باید یاد بگیرم که این ارزش را دیگران به من نمیدهند بلکه من با رفتار و گفتار و ذهنیت و نگرش خود، در ذهن دیگران ایجاد میکنم. امروزه برای اعتماد به نفس راهکارهای تجاری عجیب و شگفت انگیزی پیشنهاد میشود (مثل راه رفتن روی آتش که در برنامه های آنتونی رابینز مد شد و یا بانجی جامپینگ) و البته این راهکارها مانند مستی شراب، مدتی ذهن را درگیر خود میکنند و فراموش میشوند. اما عزت نفس، راهکارهای شناختی و علمی و کاربردی مشخص دارد و طبیعی است که تلاش برای اصلاح ریشه، میوهی بهتری را نیز به همراه خواهد داشت.