مشاركت همه جانبه و به ويژه فکري كاركنان سازمان جهت تحقق اهداف آن سازمان ضرورتي اساسي است ، چنانچه افراد خلاق و صاحب انديشه تعالي سازمان با تفكر و خلاقيت مشاركتي سازمان را ياري دهند انواع مسائل سازماني راحتتر و سريع تر حل خواهد شد. تفكر و خلاقيت مشارکتي ، موجب هم افزائي تفكر وخلاقيت تكتك افراد سازمان مي شود. لازمه توسعه اين تفكر فرهنگ سازي ، اصلاح فرهنگ سازماني و مديريت فرهنگ خلاقيت و نوآوري در سازمان مي باشد . موانعي همچون فقدان انگيزه و عدم اعتماد به كار گروهي، عدم توجه به نظرات کارکنان ، نقد ناپذيري ، محافظهكاري و مديريت مستبدانه ، از مهمترين موانع تفکر و خلاقيت مشارکتي محسوب مي گردد . . مهندسي مجدد فرهنگ سازماني، آموزش و فرهنگ سازي ، مهندسي مجدد نظام هاي مديريتي از جمله نظام پيشنهادات ، تقويت كار گروهي و تقدير از كاركنان خلاق ، از جمله مهمترين راهکارهاي توسعه فرهنگ خلاقيت مشارکتي در سازمان مي باشد .
* اهميت مشاركت نيروي انساني در پيشبرد اهداف سازماني موضوعي غيرقابل انكار ميباشد، خصوصا" مشاركت گروهي بصورت خلاقانه براي حل مسائل سازماني بسيار حائز اهميت است . اهميت اين موضوع به علت افزوني فضاي رقابتي بين سازمان ها و مراكز صنعتي مختلف ، ضرورت توسعه مستمرمزيت رقابتيو لزوم خلاقيت ونوآوري ميباشد، از طرفي چنانچه نظام پيشنهادات در سازمانها و مراكز صنعتي از تفكر خلاق جمعي.. استفاده نمايد مسائل و معضلات سازمان جهت نيل به هدف و آرمان هاي سازمان راحتتر حل ميشود....، عنصر‹‹ خلاقيت Creativity ›› باعث ساماندهي و سازماندهي نظام پيشنهادات مي شود، اگرچه تحقق اين مهم مستلزم رفع موانع و محدوديتهايي است كه در اين نوشتار بررسي شده است.
خلاقيت و نوآوري در سازمانها به ضرورتي اجتناب ناپذير مبدل گرديده، زيرا فضاي رقابتي ايجاد شده بين سازمان ها ايجاب ميكند تا فرايندهاي خلاقيت و نوآوري تقويت يابد. تحقق اين امر مستلزم تغيير و تحول فرهنگ سازماني است، اگر چه قبل از هرگونه تغيير مبنايي در فرهنگ سازماني لازم است موانع و محدوديت هاي تفكر خلاق گروهي برطرف شود
مهم ترين موانع تفكر وخلاقيت گروهي و مشارکتي در سازمان عبارتند از :
1- فقدان انگيزه و عدم اعتماد : اين موضوع عامل بسيار مهمي در عدم توسعة فرهنگ مشاركت است. چنانچه انگيزه اي براي شركت افراد در يك كار گروهي براي ارائه ايده هاي مختلف وجود نداشته باشد و بدنبال آن عدم اعتماد تشديدكنندة استمرار اين وضعيت مي گردد. عدم اعتماد به انجام كارهاي گروهي در كشور ما از جمله موانع فرهنگي در اين زمينه است، اغلب كاركنان به علت شكست كارهاي گروهي و مشاركت جويانه در كشور اعتماد، خود را از دست داده اند. شايد عامل اساسي در مقابل شكل گيري ايده پردازي گروهي فقدان انگيزه و عدم اعتماد مديران ارشد نسبت به مشاركت كاركنان باشد.
2- عدم پذيرش انتقاد و عدم تحمل تضاد در سيستم : چنانچه مديران انتقادي را برنتابند هرگونه تلاش جهت وفاق جمعي بي حاصل است زيرا انتقاد سازنده از جمله مباني تفكر خلاق است لذا عدم پذيرش انتقاد و يا عدم تحمل تضاد و اختلاف سلايق بهيچوجه يك سيستم را به سمت نوآوري و مديريت مشاركتي فعال سوق نخواهد داد.
3- محافظه كاري و مديريت مستبدانه : چنانچه مديران ارشد و حتي مياني سازمان طرفدار حفظ وضع موجود باشند و مخالف هرگونه تغيير و تحولي باشند و از سويي اصولا" تفكر حاكم برسازمان استبدادي و اوريتة گسترده باشد، مديريت مشاركتي و تفكر خلاق گروهي ره به جايي نمي برد.
راهكارهاي تفكر وخلاقيت گروهي در سازمان ها :
1- مهندسي مجدد فرهنگ سازماني :
بديهي است حوزه فرهنگ آنچنان گسترده است كه خودبخود بر عناصر فرهنگي يك سازمان تأثيرگذار است. زمانيكه پديده يا حركتي نوين در سازمان انجام ميشود، 2 كار اساسي بايد انجام شود اول اقناع مديريت ارشد سازمان نسبت به تغييرات درحال انجام دوم تعيين قلمرو استراتژيهاي سازمان نسبت به تغييرات درحال انجام كه انجام اين دو كار مهم با اصلاح فرهنگ سازماني توأم است. اگر عناصر فرهنگي در سازمان بخواهد پذيراي تصميم سازيهاي خلاق گروهي باشد لازم است تمامي رده هاي سازمان اصلاحات فرهنگي را با تمام وجود احساس و ادراك نمايند. زيرا فرهنگ سازمان تعيين كنندة رفتار كاركنان و در نهايت اثربخشي كار آنان در راستاي اهداف سازماني است. بديهي است هرگونه تحول و تغيير بدون اصلاح فرهنگ سازماني منجر به نوآوري و پويائي سازمان نخواهد شد.
2- آموزش و فرهنگ سازي مشاركت خلاقانه :
آموزش و فرهنگ سازي مشاركت خلاقانه در اصلاح فرهنگ سازماني، رفتارهاي فردي و گروهي و به دنبال آن مشاركت خلاقانة همة كاركنان مؤثر مي افتد، اگرچه صرف آموزش دادن بدون توجه به محتوا و كيفيت آموزشهاي ارائه شده نمي تواند منشاء تحول و نوآوري باشد، مواردي چون استفاده از مدرسان ضعيف و فاقد مهارتهاي تدريس، عدم استفاده از رسانه ها و وسايل كمك آموزشي، برگزاري دوره براي عده اي خاص، استفاده از مدرسان و مربيان تكراري و ... از جمله عوامل تضعيفكنندة كيفيت آموزش ميباشد. اجراي برنامههاي آموزشي بطور سنجيده و مطلوب گام مؤثري جهت آمادهسازي كليه سطوح سازماني براي پذيرش تحول و مشاركت كاركنان مي باشد. مسلما" آموزشهاي مذكور محدود به آموزش نحوة انجام كار گروهي و مشاركت خلاقانه نمي باشد بلكه از ياد دادن شيوه هاي صحيح ارتباط و روابط انساني در سازمان آغاز و با آموزشهاي رفتار سازماني، روانشناسي سازماني، صنعتي، آمورش تكنيكهاي خلاقيت و نوآوري و مباني مهندسي خلاقيت TRIZ ( نظريه حل ابداعي مسائل ) استمرار مي يابد. افزايش سطح يادگيري كاركنان در زمينه هاي فوق موجب بهبود و بهسازي فرهنگ سازماني و منابع انساني گرديده و مشاركت همگاني كاركنان در ايده پردازي و تفكر جمعي را تقويت مينمايد.
3- بازنگري و مهندسي مجدد نظام پيشنهادات :
مهندسي مجدد به سبب اينكه با فرايندها سر و كار دارد و فرايندها قلمرو حركتهاي پيشبيني شده در برنامه، رويه ها و روشها را دربر مي گيرد نقش بسزايي در ايجاد تغييردر نظام پيشنهادات كاركنان دارد. گذار از وضع موجود ‹‹ سيطرة ساختار سنتي و مديريت ديوانسالارانه›› به وضع مطلوب ( ساختار شكلي، تغيير و تحول و نوآوري ) مستلزم مهندسي مجدد فرايند ها مي باشد. مسلما" نظام پيشنهادات اگر بصورت يك بخش از سازمان، پيشنهادات ارائه شده را دسته بندي و بصورت كاملا" عادي و روتين با آنها برخورد كند بتدريج به يكي از قسمتهاي بي روح و مرده سازمان همانند اغلب قسمتهاي ديگر سازمان در مي آيد لذا بازنگري و مهندسي مجددكمك مي كند تا نظام پيشنهادات از وضعيت ايستا به وضعيتي پويا و خلاق سوق داده شود. تحقق اين موضوع به تفكر خلاق جمعي جهت بهسازي منابع انساني سازمان منجر ميشود.
4- تقدير از كاركنان خلاق .
پاداش و تشويق انگيزه ها را تقويت مي نمايد. بديهي است تأخير در پاداش يا عدم اعطاي آن موجب سركوب انگيزشي افراد مي شود و رغبت و توانش ها را در رسيدن به هدف اصلي سازمان كاهش مي دهد. تشويق كاركناني كه خلاق بوده و بصورت گروهي فعاليت خلاق داشتهاند خود نيروي محركه اي براي ساير كاركنان مي باشد تاتشويق به راه اندازي گروه هاي تفكر خلاق در سازمان شوند.