آوریل ۱۹۴۵: جوزف اشلیفشتاینِ چهار ساله، چند ساعت پس از آزادی.

0001-Ten-Photos-04-koocheha-dot-com

جوزف را به همراه پدرش به اردوگاه بوخوالد برده بودند. پدر اما، او را در گونی بزرگی پنهان کرد، و بقیه‌ی زندانیان هم کمک کردند تا به دست مأموران اس‌اس نیفتد. سرانجام پس از آزادسازی اردوگاه توسط نیروهای آمریکایی، این پسرک لهستانی چهار ساله هم نجات پیدا کرد.

جوزف یکی از جوان‌ترین زندانیان آزاد شده از اردوگاه‌های دوران جنگ بود. پدر و مادرش، پس از جنگ، به آمریکا مهاجرت کردند، و او، تا سال‌ها، صحبتی از تجربیاتِ دوران جنگ جهانی دوم، حتا با فرزندانش نکرد. سرانجام، در ۱۹۹۹، پرونده‌ی او به طور اتفاقی کشف شده، منجر به جست‌وجو به دنبال جوزف، و مصاحبه با او شد.

داستان زندگیِ جوزف، و عکسِ تأثیرگذارِ باقی‌مانده از روزِ آزادی‌اش، که ترکیبی از آگاهی و ناآگاهی، غم و شادی، در خود نهفته داشت، شاید یکی از جرقه‌هایی بود که به ساخت فیلم “زندگی زیباست” منجر شد.

تصویر جوزف را در کنار دیگر کودکان آزاد شده از اردوگاه بوخوالد، این‌جا ببینید.

♦♦♦

فرشته‌های نگهبان، در یکی از خطوط متروی نیویورک؛ ۱۹۸۱

0002-Ten-Photos-04-koocheha-dot-com

در روزهای اوج فرهنگِ هیپ‌هاپ، نقاشان گرافیتی، با این ایده که دیوارهای شهر بوم نقاشی است، تصاویرِ اعتراض‌آمیزِ خود را بر هر کجا که می‌توانستند، نقش می‌زدند. معدنِ گرافیتی‌کارانِ دنیا نیویورک بود، و بیش‌ترین گرافیتی‌های نیویورک هم در مترو به چشم می‌خورد. آن‌قدر که دیگر نقطه‌ای از در و دیوار واگن‌ها خالی نمانده بود.

گرافیتی اما بی‌خطرترین معضل متروی نیویورک بود (و از نظر شخص من، فقط یک هنر اعتراضی که محلی برای بروز می‌خواست). زیرِ نیویورک فضایی شده بود برای هر جنایتی.

در این تصویر، دو نفر از اعضای سازمانِ فرشته‌های نگهبان (یک سازمان داوطلبیِ بین‌المللی غیرانتفاعی که با هدفِ جلوگیری از جنایت‌های شهروندان غیرمسلح، در ۱۹۷۹ شکل گرفته بود) در حال پاسداری از یکی از این واگن‌ها هستند.

♦♦♦

خدمه‌ی کانادایی تانک ام ۴ شرمن، در نورماندی فرانسه. ژوئن ۱۹۴۴

0003-Ten-Photos-04-koocheha-dot-com

ام ۴ شرمن، یک تانک آمریکایی بود که به تعداد زیاد در طول جنگ جهانی دوم تولید، و به دفعات به دیگر نیروهای متفقین واگذار شد. ام ۴ شرمن سرعت بالایی داشت، و در نبرد نورماندی برای آزادسازی فرانسه اشغالی بسیار به کار آمدند.

♦♦♦

هانس کنراد شومان، سرباز نوزده ساله‌ی آلمان شرقی، نخستین کسی که از برلین شرقی به برلین غربی گریخت. با همتی به اندازه‌ی یک گام بلند! آگوست ۱۹۶۱، در دومین روزِ ساختِ دیوار برلین.

0004-Ten-Photos-04-koocheha-dot-com

مجسمه‌ای از کنراد شومان، در حال پریدن از سیم خاردار را می‌توانید این‌جا ببینید.

♦♦♦

زندانی فرانسوی، از دست یکی از همبندانش جرعه‌ای آب می‌نوشد. آلمان، ۱۹۱۷

0005-Ten-Photos-04-koocheha-dot-com

♦♦♦

سربازان آلمانیِ تسلیم شده در نورماندی. ۱۹۴۴

p011090.jpg

ترسی که در چهره‌ی سرباز آلمانی موج می‌زند، بزرگ‌ترین درسی است که هیچ قدرتمندی یاد نمی‌گیرد.

♦♦♦

ایستگاه گراند سنترال (Grand Central Station) نیویورک، ۱۹۵۷٫

0007-Ten-Photos-04-koocheha-dot-com

عکسی بی‌نظیر از براسایی، عکاس بزرگ فرانسوی-مجار.

♦♦♦

روزهای جنگ جهانی دوم و عطش موسیقی. ۱۹۴۴، فروشگاه موسیقی، می‌سی‌سی‌پی.

0008-Ten-Photos-04-koocheha-dot-com

جوانانی که با اشتیاق به صفحه‌های موزیکِ ۴۵ دور در دقیقه گوش می‌دهند.

♦♦♦

مردان داوطلب نیروی دریایی، در خوابی عمیق بر عرشه‌ی کشتی. احتمالاً روزهای جنگ جهانی دوم.

0009-Ten-Photos-04-koocheha-dot-com

پس از ۲۴ ساعت وضعیت جنگی بی‌وقفه، از تصویر می‌شود فهمید که سربازها هر یک گوشه‌ای پیدا کرده و فوراً به خواب رفته‌اند.

♦♦♦

آلیس هایلر رمزی، نخستین زنی بود که عرضِ آمریکا را، از منهتن نیویورک تا سانفرانسیسکو، رانندگی کرد.

0010-Ten-Photos-04-koocheha-dot-com

آلیس، در سال ۱۹۰۹، وقتی که مادری ۲۲ ساله بود، پشت فرمان نشست، و مجموعاً بیش از ۶۱۰۰ کیلومتر را، از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام رانندگی کرد. مسیری طولانی که کم‌تر از ۴ درصدش آسفالت بود. اسپانسر آلیس در این سفر شرکت ماکسول اتوموبیل بود، که شانزده سال بعد، در سال ۱۹۲۵، از دنیای تولید خودرو کنار رفت.

آلیس هایلر رمزی، در ۱۹۸۳، در سن ۹۶ سالگی درگذشت، و در سال ۲۰۰۰، نخستین زنی بود که نامش وارد تالار افتخارات اتوموبیل‌رانی شد.

ارسال نظر
(بعد از تائید مدیر منتشر خواهد شد)