برای میلیونها سال اجداد بشر بر روی پهنای کره خاکی زندگی میکردند و از اسرار جالب این همزیستی در این بوده که اوایل زبان واحدی برای تبادل اطلاعات با یکدیگر نداشتهاند، حال سؤالی که پیش میآید این است که این اجداد بشر چگونه منظور هم را به یکدیگر میفهماندند؟ جواب سؤال در ایجاد ارتباط با حرکات بدن و حالات صورت است. بدین گونه که آنها با رفتار بدنی خود و یا حالات چهره خود پیام خود را به دیگران میرساندند. در ترس، ناراحتی، بیماری،شادی، درخواستهای دیگر، همه و همه را با حالات چهره و حرکات بدن به هم میفهماندند!
در زمینهٔ حالات بدن و صورت بایستی بیان کنم که بیشترین چیزی که میتواند واقعیت حقیقی شما را برملا کند همان حالات مذکور هستند. مثلاً زمانی که شخصی در کنار شما غذای تندی را میچشد شما بهسرعت از حالت چهره او میتوانید به طعم غذا پی ببرید بدون اینکه نیاز باشد مزه غذا را از آن شخص بپرسید؛ چرا که سیستم عصبی بدن انسان به شکلی کار میکند که تمام واقعیات را مستقیم به ماهیچههای شما منتقل میکند بدون اینکه بتواند به ماهیچههای شما دروغ بگوید. بنابراین اگر شما زیر آب سرد قرار بگیرید سیستم عصبی شما بهصورت خودکار فرمان انقباض ماهیچهها را برای آنها صادر میکند هرچند که شما به خود بگویید آب گرم است ولی بدن شما از واقعیات پیروی میکند نه از آنچه شما میخواهید جلوه دهید.
به این ترتیب زبان بدن بهترین و قابلاعتمادترین راه برای استخراج واقعیت از دیگران است. حال نکته بسیار جالب دیگری که در این زمینه بایستی به آن اشاره کنم مشترک بودن این حالات بدن در شرایط متفاوت برای افراد مختلف در جاهای مختلف است؛ یعنی یک شخص آسیای شرقی همان واکنشی را از خود نسبت به ترس از یک جانور وحشی نشان میدهد که یک فرد آفریقایی یا آرژانتینی از خود نشان میدهد زیرا برخلاف باورهای غلط ما نوع بشر دارای ضمیر ناخودآگاه مشترک با یکدیگر است. از این رو دانستن زبان بدن برای استخراج واقعیتها مرز نمیشناسد و این نکته نقطه قوت این علم است.
حال نکته جالب دیگر در رابطه با حرکات بدن این است که آنها کاملاً ژنتیکی و ارثی هستند و هیچکدام قابل یادگرفتن نیستند! مثلاً وقتی یک کودک نابینا به دنیا میآید بدون اینکه دیگران را دیده باشد و یا از آنها چیزی شنیده باشد همان واکنشی را نسبت به سردی هوا نشان میدهد که یک شخص سالم و میانسال در یک نقطه دیگر دنیا نشان میدهد. البته بایستی متذکر شویم که بعضی افراد بخصوص هستند که با تمرین بسیار این رفتار ناخودآگاه بدن خود را مخفی میکنند و در آنها تشخیص واقعیت بسیار سخت میشود و یا اینکه بعضی مواقع یک سلسله اتفاقات در زندگی شخصی باعث میشود که پالسهای ساطعشده از طرف آن فرد برخاسته از آن سلسله حوادث باشد نه از خاطر آن اتفاقی که در حال استمراری در حال وقوع است! مثلاً هنگامیکه از شخصی درباره راحتی خود بر روی صندلی اتاق انتظار بپرسید او علائم ناراحتی از خود بروز دهد ولی درواقع دلیل این علائم میتواند به خاطر مشکلاتی باشد که در خانه با همسر خود داشته باشد ولی فکر کردن زیاد به آن موضوع بهصورت ناخودآگاه بر رفتار بدن او درزمینهٔ صندلی نیز تأثیر منفی بگذارد. بنابراین با تشخیص چند علامت نمیتوانید بدون دانستن گذشته شخص درباره حال او با اطمینان نظر دهید.
حال خیلیها مشتاق این هستند که بدانند در زندگی شخصی خود و یا در سر کار و یا در خیابان و اماکن عمومی برای اینکه بتوانند از احساسات دیگران باخبر باشند و متعاقباً بتوانند تصمیم صحیح را بگیرند باید چه چیزهایی را بدانند، که در این بخش از مقاله خود به این موضوع خواهیم پرداخت.
درزمینهٔ وراثتی بودن و همچنین ناخودآگاه بودن و همچنین مشترک بودن حالات چهره و بدن افرادی همچون چارلز داروین و پاول اکمان نظریههایی را در اثبات این قضایا دارند که مطالعه آنها توسط مخاطبین عزیز خالی از لطف نخواهد بود. علاوه بر افراد سرشناسی که قبلاً نامشان ذکر شد تحقیقات آزمایشگاهی زیادی نیز دراینباره انجامشده است بهگونهای که نشان میدهد هم این رفتار ناخودآگاه وراثتی هستند و هم نشان میدهد که آنها بین همه مشترک هستند برای همین هست که افراد با نژادهای مختلف وقتی بر لبه سخره میروند میترسند که به پایین نگاه کنند زیرا این یک واکنش ناخودآگاه مشترک بین تمام انسانها است.
حال از نشانههای ناراحتی مثلاً زمانی که شخصی خبر بدی به ما میدهد این است که لبهای خود را جمع میکنیم و اندکی نیز ابروهای خود را به هم نزدیک میکنیم، یا بعضیها گردن خود را میمالند، یا مثلاً زمانی که ما در موقعیت خطرناک و ترسناک قرار میگیریم بهصورت خودکار بدن ما در حالت دفاعی قرار میگیرد بهگونهای که ماهیچههای ما منقبض میشوند و ما خود را اندکی جمعوجور میکنیم. وقتیکه ما شخصی را که دوست داریم میبینیم بهصورت ناخودآگاه ضربان قلبمان بالا میرود و مردمک چشمان ما بازتر میشود و ماهیچههای ما به حالت انبساط درمیآیند و دستهای ما تا حدودی باز میشود و در کل از میزان هوشیاری ما نسبت به اطرافمان برخلاف حالت ترس و خطر کم میشود، یا برای مثال دیگر هنگامیکه شخصی هنگام گفتن ماجرایی از برقراری تماس چشمی با شما پرهیز کند میتواند نشان از دروغ بودن ماجرا باشد زیرا از اینکه به شما دروغ میگوید ترس دارد و نمیخواهد بهاصطلاح چشم در چشم شما دروغ بگوید زیرا این موضوع او را اذیت میکند.
حال فرض را بر این میگذاریم که شما توانستید علائم ناراحتی و دروغ را در شخصی تشخیص دهید، سؤالی که مطرح میشود این است که چگونه باید به حقیقت ماجرا پی برد؟ بایستی بیان کنیم که در این صورت بایستی با چرخاندن پایههای سؤال خود به سمتهای مختلف و یا تغییر شرایط برای آن شخص علائم حقیقت را پیدا کنید و با روش سعی و خطا به اصل ماجرا پی ببرید.
از جمله علائم اثباتشده دروغ میتوان به تعرق غیرمعمول، انجام ژستهای غیرمعمول ، و همچنین زود از کوره دررفتن اشاره کرد زیرا افرادی که میدانند که حق با آنها است زود از کوره در نمیروند و عصبانی نمیشوند.
حال درزمینهٔ کشف حقایق از طریق حالات چهره و اهمیت آن در اینجا خلاصه گزارشی را برایتان مینویسم که بسیار جالب و قابلتأمل است.
بر اساس گزارشهای منتشرشده وزارت دفاع آمریکا موسوم به پنتاگون سالانه 300 هزار دلار صرفاً برای مطالعه رفتارشناسی و زبان بدن شخص ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه و دیگر رهبران جهان هزینه میکند. گزارشها نشان میدهد که رفتارشناسی رهبران جهان گاهی درست از آب درآمده است؛ مثلاً در قضیه تنشها در اکراین بر سر شبهجزیره کریمه وزارت دفاع آمریکا رفتارشناسی صحیحی از شخص پوتین و مواضع او داشت بهنحویکه میدانستند مواضع روسیه درزمینهٔ کریمه چه خواهد بود بنابراین میتوان نتیجه گرفت که رفتارشناسی افراد از طریق زبان بدن چه جایگاه مهمی بین گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی دارد.
20 شهریور 1393
ارسال نظر