گری انگلر، ژورنالیست کانادایی و رمان نویس، ده دلیل برای بیزاری از سرمایه‌داری می‌آورد.

10. شرکت‌های سرمایه‌داری از اختلالی شخصیتی رنج می‌برند که مشخصه‌ی آن رفتار ضدّ اجتماعی بلندمدت، هم‌دلی و ندامت ناچیز است و از جانب سهام‌داران به خاطر همین خصلت پاداش داده می‌شوند. اگر بتوان شرکت‌ها را به دفتر یک روان‌شناس جنایی فرستاد احتمالاً به عنوان جانیانی روانی برای همیشه بستری می‌شوند.

9. سرمایه‌داری برانگیزاننده‌ی طمع است. اما طمع تنها برای سرمایه‌داران خوب است. برای مردم عادی طمع امری غیر اجتماعی و نابودگر روح است، ناگفته نماند که طمع برای اجتماعات ما که مبتنی‌اند بر نوع‌دوستی، هم‌دردی، و نگرانیِ تعمیم‌یافته برای دیگران، بسیار ناپسند است.

8. سرمایه‌داری نظامی از مزایای ویژه برای اقلیت و طبقه‌ی حاکمی است مبتنی بر مالکیت خصوصی ابزارهای معاش. این امر به اقلیت ثروتمند قدرت خرید و فروش مشاغل را می‌دهد که بدین معناست که می‌توانند کل اجتماعاتی را که وابسته به آن مشاغل‌اند، بسازند یا نابود کنند.

7. سرمایه‌داران آزادی و فردگرایی را می‌ستایند اما همین آزادی و فردگرایی را برای هر که به جز خود منهدم می‌کنند. از اکثریت عظیمی از ما که برای امرار معاش کار می‌کنیم هر روز خواسته می‌شود که به نحوی غیرانتقادی از قواعد پیروی کنیم، تو گویی همانند ماشین‌ها، و خلاقیت خود را محدود به کارهایی کنیم که برای کارفرمایانمان سود دارد.

6. سرمایه‌داران تعاون (cooperation) و جمع‌گرایی (collectivism) را بدنام می‌کنند، اما فرآیندهای تولید انبوهی خلق می‌کنند که بر کارگران اتکا دارند. نظام آن‌ها ناگزیرمان می‌کند که چرخ‌دنده‌های یک ماشین سودسزای غول‌پیکر باشیم اما از آنجایی که سرمایه‌داران از قدرتی که همین چرخ‌دنده بودن به ما می‌دهد هراسانند، به ما می‌گویند که کار کردن دسته‌جمعی برای منافع‌مان نامشروع و بد است. از این رو، سرمایه‌داران به اتحادیه‌ها و سایر سازمان‌هایی که کارگران را ترغیب به تعاون با یکدیگر و عمل دسته‌جمعی می‌کنند، آسیب می‌رسانند.

5. سرمایه‌داری برای اینکه متقاعدمان کند که تنها نظام ممکن است، مستلزم بزرگ‌ترین نظام تبلیغاتی‌یی است که جهان تا کنون به خود دیده. سرمایه‌داری از خلال تبلیغات، بازاریابی، سرگرمی و حتی به‌اصطلاح اخبار، مردم را تبدیل به مصرف‌کنندگان می‌کند. میلیون‌ها نفر در سراسر جهان استخدام می‌شوند تا خلاقیت خود را برای تحریف احساسات‌مان نسبت به عشق، میل، همبستگی و عدالت انسانی و تبدیلشان به ابزارهایی دغل-کارانه به کار گیرند تا جایی که سودهای هر چه بیشتری روانه‌ی جیب‌های اقلیتی کوچک شود.

4. سرمایه‌داری نظامی است که در آن اصل «هر دلار، یک رأی» بر اصل «هر فرد، یک رأی» تفوق دارد. افرادی که بیشترین میزان سهام را دارند (که آن را با دلارهایشان خریده‌اند) کنترل شرکت‌های بزرگی را در اختیار دارند که بسیاری از آن‌ها قدرتمندتر از هر چیز به‌جز چند دولت هستند. افراد ثروتمند نیز پول خود را صرف تسلط بر انتخاباتی می‌کنند که قرار است همه‌ی ما در آن یک رأی مساوی داشته باشیم. تحت لوای سرمایه‌داری، پول‌دارترین افراد محق‌ترین‌شان برای بیشترین کالاها و خدمات و نیز صاحب نفوذترین اشخاص در جهت‌دهی به دولت‌ها و اقتصادهایمان هستند.

3. سرمایه‌داری معتقد به فضیلت نفع شخصی محض است اما نفع شخصی بدون لحاظ اخلاقیات، اکولوژی یا عقل سلیم (common sense) منجر به نابودی محیط‌زیست، انحلال اجتماعات بومی، استعمارگرایی، جنگ و سایر اَشکال ویرانی جمعی می‌شود. نفع شخصی سرمایه‌داران را مجبور می‌کند که مطلقاً در همه‌جا، صرف‌نظر از آسیبی که به دیگران و  سلامتی اکوسیستم زمین می‌زنند، در طلب سود باشند. نفع شخصی موجب می‌شود سرمایه‌داران هر نظام اقتصادی رقیب یا نحوه‌ی تفکری را (از قبیل استفاده‌ی مشترک از زمین در میان بومیان و پاسداشت طبیعت) که مانعی بر میل بی‌نهایت آن‌ها به سود می‌شود، نابود سازند.

2. سرمایه‌داری دوست دموکراسی نیست، بلکه به غایت خصم آن است. اگر اقتضا کند سرمایه‌داران سرمایه-داری را به دموکراسی ارجحیت می‌دهند. اگر مردم از دموکراسی به منظور تضعیف قدرت سرمایه‌داران استفاده کنند، ثروتمندان و قدرتمندان به انحای گوناگون برای حفظ امتیازات خود روی به فاشیسم می‌آورند.

1. سرمایه‌داری سرطانی است که سیاره‌ی ما را فرا گرفته است. سرمایه‌داران از گرمایش جهانی، از نابودی اقیانوس‌ها، از انتشار هر چه بیشتر مواد شیمیایی به اتمسفر و از اعطای حق انحصاری هر آنچه که بتوانند از جمله خود زندگی، سود به دست می‌آورند. تنها با خلاص شدن از شرّ سرمایه‌داری است که می‌توانیم محیط-زیست خود را نجات دهیم.


ارسال نظر
(بعد از تائید مدیر منتشر خواهد شد)