کسانی که این روزها، درگیر انتخاب رشته هستند، به هر کسی میرسند در اینباره سوال میکنند. کسانی هم هستند که تا به کسی میرسند که قرار است انتخاب رشته کند، در این زمینه توصیه میکنند!
من تقریباً جزو گروه دوم هستم. البته راستش قرار نبود در این باره چیزی بنویسم اما تعداد زیاد ایمیلهایی که بچهها برایم ارسال کردند باعث شد که متن کوتاهی بنویسم. لازم است که مثل همیشه تاکید کنم که نکاتی که اینجا مینویسم کاملاً یک نظر شخصی است و ارزش دیگری ندارد!
نکته اول: در مورد صبر کردن و یکسال دیگر کنکور دادن
خیلی از ما ممکن است به هر دلیل فکر کنیم که نتیجهای که به دست آوردهایم در حد ما نبوده است و حق ما بیشتر از این بوده و حالا به این فکر میکنیم که بهتر است امسال در هر رشتهای که میشود ادامه دهم یا بگذارم و سال بعد دوباره کنکور بدهم؟
قطعاً فقط یک فالگیر میتواند از اینجا نظری بدهد که برای دوستی که ندیده و نمیشناسد مفید باشد! اما فکر میکنم که یک نفر که از نتیجهی کنکورش راضی نیست میتواند این سوال را از خودش بپرسد:
من مسئول چند درصد از این نتیجهی نامطلوب هستم؟ اگر فکر میکنید که سهم زیادی در این نتیجهی نامطلوب دارید، یا با کم درس خواندن، یا با بی دقتی در سر جلسه، یا با غذای نامناسبی که شب قبل یا صبح کنکور خوردید و …، احتمالاً کنکور سال بعد شما میتواند نتیجهی بهتری به همراه داشته باشد. اما اگر معتقدید که سهم شما کم بوده، یا میگویید مراقب بد بود، یا پشت محل حوزه یک موتور صدای بلندی داشت و تمرکز را به هم میزد، یا صندلی کج بود، یا سوالها بد طراحی شده بود، واقعیت این است که در این مسیر پیچیده، سال بعد هم به احتمال زیاد با این مشکلات یا مشکلات مشابه دیگری مواجه خواهید شد. صبر کردن برای کنکور بعدی، احتمالاً اوضاع را بهتر نمیکند.
نکته دوم: در مورد کسانی که میخواهند دوباره کنکور دهند
اگر از نتیجهی کنکور امسال رضایت خیلی کمی دارید، احتمالاً کنکور دادن سال بعد میتواند میزان رضایت شما را در کل زندگی افزایش دهد! چون یا سال بعد نتیجهی بهتری به دست میآورید (که این خیلی خوب است) یا نتیجهای مثل امسال به دست میآورید که باعث میشود همیشه بگویید من تلاشم را کردم و نتیجه بهتر نشد. نتیجهای بدتر از امسال هم به دست نمی آورید چون همین الان ناراضی هستید.
با وجودی که اگر خود من باشم، بعید است قانع شوم یک سال دیگر برای ورود به دانشگاهی وقت بگذارم که میدانم تاثیر زیادی روی آیندهام ندارد، اما از لحاظ علمی قابل درک است که کسی که در نخستین سال دانشگاه میرود و رشتهای را که کمتر دوست دارد انتخاب میکند، تا سن پیری برای نوههای خودش قصه خواهد داشت که: من اشتباه کردم. اگر صبر میکردم و سال بعد کنکور میدادم الان به جای تخصص در مترجمی زبان قبیلههای منقرض شدهی جامباکا، جراح مغز بودم!
نکته سوم: هیچ رابطهای میان رشتهی تحصیلی با «سواد»، «شعور»، «ثروت» و «موفقیت» وجود ندارد.
من الان به شما میگویم که یک دوستی دارم که دکترای تخصصی در یک رشته علمی دارد و یک دوستی دارم که دیپلم دارد.
آیا میتوانید حدس بزنید و بگویید که کدامیک از آنها، ثروتمندتر هستند؟
آیا میتوانید حدس بزنید و بگویید که کدامیک از آنها، موفقتر هستند؟
آیا میتوانید حدس بزنید و بگویید که کدامیک از آنها با شعورتر یا باسوادتر هستند؟
به عبارت دیگر، رشتهی دانشگاهی و مدرک دانشگاهی، بیشتر از اینکه برای من و شما، سواد و شعور و ثروت و موفقیت بیاورد، امکان تجربهی یک فضای متفاوت و ورود به جامعه را فراهم میکند. تجربهی حضور در دانشگاه خیلی با علم آموزی در دانشگاه فرق دارد. دانشگاههای امروز کشور بیشتر کارکرد اول را دارند. البته نمیدانم تا زمانی که وارد دانشگاه میشوید، تفکیک ج.ن.س/ی.ت.ی هم انجام شده یا نه. ممکن است دانشگاه حتی به اندازهی کوچهی بنبست محل زندگیتان هم، به «زندگی واقعی» نزدیک نباشد!
نکته چهارم: رشتهی تحصیلی با زمینهی شغلی ارتباط قطعی ندارد.
افراد کمی هستند که دقیقاً در رشتهی تخصصی خودشان کار میکنند (البته تعداد زیادی از وکلا و تعداد قابل توجهی از پزشکان شامل این گروه هستند). این مسئله مربوط به ایران هم نیست. در جهان هم از این مثالها زیاد است. بنابراین رشتهی تحصیلی شما، به احتمال زیاد آیندهی شغلی شما را مشخص نخواهد کرد. آیا کسی که در آینده یک شرکت بزرگ خدمات گردشگری تاسیس میکند، همان کسی است که امروز رشتهی مدیریت گردشگری میخواند؟ نگاهی به اطراف نشان میدهد که احتمال چنین چیزی کم است.
نکته پنجم: هیچکس نمیداند که جهان به کجا میرود…
چند درصد فعالیتها و شغلهای امروز را میتوانیم برای مادربزرگهای خودمان توضیح بدهیم؟ من امروز یکی از مهمترین فعالیتهای اقتصادیام «تدوین استراتژی برای تغییر سهم محتوا در ساختار ارتباطی و الگوی رفتاری و سبک زندگی مردم» است. اگر یک سال هم فرصت داشته باشم نمیتوانم مادربزرگم را در مورد این فعالیت شغلی و اقتصادی توجیه کنم! امروز رشد دنیا از سی سال قبل سریعتر شده. خیلی سریعتر. کسی که امروز دانشگاه میرود در سالهای ۱۴۲۵ تا ۱۴۳۰ شمسی بازنشسته میشود. نه تنها مادربزرگهای ما، حتی مادرها و پدرهای ما و حتی خود ما هم نمیدانیم که داریم به کجا میرویم! به سختی میتوان در مورد فاصله رشتهها و سرنوشت شغلی آنها نظر داد. پس نظر کسانی را که مانند جادوگران، زندگی آینده شما را در هر رشته، به سادگی مشاهدهی گوی بلورین، شرح میدهند، باور نکنید!
نکته ششم: دنیا همیشه برگهای برنده خود را به ما نشان میدهد
ریچارد داوکینز زمانی نوشته بود، تعداد گونههایی که در عالم هستی منقرض شدهاند دهها برابر گونههایی است که امروز وجود دارند! ما فقط دستهای برندهی طبیعت را، در این بازی تاریخی میبینیم! ماجرای کار و تخصص هم همین است. ما چند بازیگر سینمایی موفق را میبینیم اما سینما این نیست. ما چند حقوقدان موفق را میبینیم. اما حقوق این نیست. ما پروفسور سمیعی را میبینیم و فکر میکنیم همه قرار است سمیعی بشویم و بعد از کوروش و شریعتی، حرف های حکیمانه را در دهان ما بگذارند! فراموش میکنیم که سمیعی ها اگر زیاد بودند که امروز مورد توجه ما نبودند. نادر بودن این گونه انسانهاست که توجه برمیانگیزاند.
نکته هفتم: آنچه در دنیای امروز موفقیت و رشد و درآمد ایجاد میکند «تخصص» نیست بلکه «تمایز» است. تمایز هم صرفاً در طول زمان و با تلاش شکل میگیرد و نظام آموزشی، در حد و اندازهای نیست که «تمایز آفرین» باشد. اگر بپذیریم که میتواند تخصص آفرین باشد که آن هم قطعی نیست…