عصرایران؛ احسان محمدی- 29 تیر 1393. می شود این روز را در تقویم ها کنار آن همه مناسبت بلاتکلیف کم طرفدار، روز خداحافظی علی کریمی نام گذاشت.

 پس از انتشار خبر خداحافظی در نامه ای بالا بلند، هزاران و میلیون ها کلمه در ستایش او نوشته شد. بیش از هر سیاست مدار و هنرمندی. تاریخ حضور او را در ورزش ورق زدند. از درخشش در بازی های فوتسال جام رمضان با لباس فتح. گلزنی به تیم فوتسال استقلال و شادی گل های عجیبش تا روزی که حسین شمس دستش را گرفت و به اردوی تیم ملی در بروجرد برد که تومیسلاو ایویچ از او تست بگیرد و شاید یکی از مسافران جام جهانی 1998 باشد اما ایویچ نپذیرفت.

 افسوس! مثل همه افسوس هایی که کنار نام علی کریمی پاشاکی می آید. مثل آن لگد بیخودی در اوج جوانی که به داور زد و یکسال محروم شد! افسوس!
 
وقتی به پرسپولیس پیوست شماره 26 را به او دادند، شماره هایی که انگار دستخط غول ها بود، با بزرگترین فونت ممکن پشت پیراهن ها نوشته می شد و علی کریمی شد سوگلی قرمزها.
 
خیلی ها می گویند تاکتیک آن روزهای پرسپولیس خیلی ساده بود. علی پروین در رختکن می گفت: توپو بدید علی، خودش می بره می کندش تو گل!

آنقدر از او خاطره داریم که انگار هزار سال با ما زندگی کرده است. دریبل های ریز، خونسردی کُشنده، عصبانیت های مقطعی و نگاه همیشه خجول و سری که همیشه زیر می انداخت و نگاهی که از دوربین های تلویزیونی می دزدید خیلی زود از او ستاره ای ساخت که قرمزها شماره 8 مشهور را شایسته شانه های پهنش دانستند.

در ترفیعی شگفت انگیز به مرد محبوب قرمزها روی سکوهای آزادی تبدیل شد. حتی وقتی به امارات رفت پسر بچه های عرب زبان پوسترش را بیشتر از همه شیخ های پولدار به دیوار اتاق هایشان زدند.
 
می گفتند مستعد است اما تنبل! تن نمی دهد به تمرینات سخت اما در بایرن مونیخ و زیر نظر ماگات سختگیر دوام آورد و آبرومند بازی کرد.
 
تصویرهایی را که از او در ذهن داریم  ورق می زنیم. علی کریمی هم بازی بچه های سرطانی که هزینه درمان خیلی هایشان را بی هیچ نمایشی می داد. علی کریمی عصبانی و خشمناک در جام جهانی 2006 به ساک پزشک تیم لگد می زند و بطری های آب انگار هنوز بعد از 8 سال در هوا معلق هستند. علی کریمی درخشان و خیره کننده وقتی پا به توپ مدافعان آث.رم و تیم ملی آلمان را به هم گره می زد، عشق کریمی ها هنوز توی سر توپ زدن او را وقتی در ورزشگاه آزادی میشائیل بالاک را به یک تماشاگر تبدیل کرد مثل گل عزیزی به بوسنیچ هزار بار مرور می کنند!

 علی کریمی با موهای افشان و دست های باز وقتی در پیروزی 4-3 به کره جنوبی گل می زد و بهترین بازیکن آسیا شد. علی کریمی وقتی در روزهای داغ و پرهیاهوی 88 تصویری فراتر از مستطیل سبز از خود ثبت کرد و مثل همیشه مغرور بود و سرکش و دوست داشتنی و با این که نماد قرمزها شده بود علاقه اش به اسطوره آبی ها را پنهان نمی کرد. آخر ناصر حجازی هم مثل او سرکش بود و مغرور...

علی کریمی وقتی با علی دایی درگیر شد و پنهان نکرد که دوستش ندارد! علی کریمی وقتی با سردارهای فوتبال نساخت. آجورلو او را از استیل آذین اخراج کرد و بیانیه داد و رویانیان گفت ام الفساد فوتبال ایران است!  علی کریمی وقتی از خداحافظی غربیانه مهدوی کیا آنقدر دلش گرفت که خداحافظی کرد. رفت. مهدوی‌کیا هیچ جا نگفت کریمی به خاطر من احساسی شده بود.

 تماسی با کی‌روش نگرفت که همین خداحافظی را بهانه کرد و دیگر از کریمی برای تیم ملی 2014 دعوت نکرد. مهدی در هیچ مصاحبه‌ای هم به خاطر کریمی، سرمربی تیم ملی را خطاب قرار نداد.  بخوانید خود کریمی چه نوشته امروز: "صرفاً تحت تاثیر خداحافظی غریبانه مهدوی‌کیا تصمیمی احساسی گرفتم. فضای اندوه‌بار آن همه بی اعتنایی مرا از فوتبال بیزار کرد و خود را در پایان دیدم. هر چند همین تصمیم احساسی و عجولانه باعث شد تا برخی‌ همه چیز را تمام شده بدانند و مرا با دست خود به مسلخ ببرند.".. مسلخ! چقدر تلخ است این واژه برای بازیکنی که بارها با دریبل هایش به آسمان پریدیم.
 
دوست داشت با پیراهن پرسپولیس بازی خداحافظی کند. در تراکتورسازی حتی وقتی قهرمان جام حذفی شد خودش را روی سکو پشت جوان ترهای تیم قایم کرد و خیلی زود به رختکن رفت... علی کریمی.... علی کریمی...
 
ستاره هایی مثل او و فرهاد مجیدی به فوتبال بی رمق ایرانی رنگ می پاشیدند. خوش تکنیک، دوست داشتنی و اندک بهانه های باقی مانده برای رفتن به ورزشگاه آزادی.

حالا علی کریمی از فوتبال خداحافظی کرده است. تمام. حتماً بابک معصومی ستاره تیم ملی فوتسال که سرطان گرفت و کریمی در قامتی بزرگتر از فدراسیون فوتبال و باشگاه پرسپولیس مثل همیشه «رفیق» جلو آمد و هزینه های دوست قدیمی اش را پرداخت کرد حالا روی ابرها لبخند می زند، لبش را گاز می گیرد که اشکش روی زمین نچکد و می گوید: خداحافظ داش علی کریمی ...!

ارسال نظر
(بعد از تائید مدیر منتشر خواهد شد)