آنکه می گفت انسان حیوان ناطق است، باید که مرغ مینا را ببیند.
آنکه میگفت انسان حیوان اجتماعی است، باید که موریانهها را ببیند.
آنکه می گفت انسان حیوان عاطفی است، باید گریهی میمونها را ببیند.
انسان تنها حیوانی است که لذت پرستیدن را میفهمد.
انسان ممکن است سنگ را بپرستد یا خدا را. فرشته را بپرستد یا شیطان را. معشوق را بپرستد یا معشوقه را.
انسان میپرستد تا به چیزی خارج از خود تکیه کند، که تکیه بر خویشتن سخت و دشوار است.
انسان نیامده است تا خداگونه تکیه کند بر خود که خدا نیز خود، بندگانی آفرید تا دوستش بدارند و دوستشان بدارد.
و چنین است که انسان نیز، تشنهی محبت است و دیوانهی محبت کردن…و چنین بود که معابد یکی پس از دیگری ساخته شدند و انسان لذت پرستش را تجربه کرد.لذت احترام به معبود و گم شدن در او.حتی آنگاه که معبودش سنگی بود کوچکتر از مشتاش. بتی نصب شده بر گوشهی دیواری.انسان هنوز هم، در عشق و دوست داشتن، لذت پرستش را جستجو میکند…