خوش آمدید مهمان! | ورود - ثبت نام

تاریخچه آزمونهاي استعدادیابی سازمانی

تاریخچه آزمونهاي استعدادیابی سازمانی

مشاغل مختلف به استعدادهاي خاص و معني نياز دارند . معمولاً موفقيت در هر شغل به وجود چندين استعداد نيازمند است . براي استعداد تعاريف متعددي ارائه شده است . سوپر و كرايتز (1962 ) معتقدند كلمه توانايي را مي توان به جاي استعدادبه كار بست . زيرا از توانايي مفهوم استعداد و نيز مهارت استنباط مي گردد .

از سوي ديگر ، مهارت و استعداد با هم تفاوت دارند . مهارت عبارت از ميزان تبحري است كه فرد در گذشته براي انجام كاري به طور موفقيت آميز كسب كرده باشد. در حالي كه استعداد عبارت از توانايي هاي فطري است كه به امر يادگيري كمك مي كند و آن را تسريع مي نمايد به بيان ديگر، استعداد نحوه و ميزان يادگيري فرد را در زمينه هاي گوناگون درآينده پيش بيني مي كند .

استعداد به دو طبقه عام و خاص تقسيم مي گردد . آزمون هايي كه تعيين كننده استعدادهاي كلامي و عددي هستند گاهي به آزمون هاي توانايي ذهني معروفند كه مي توان آنها را آزمون استعداد تحصيلي نيز نامگذاري كرد .

ابعاد استعداد متفاوت است ، براساس تحقيقات متعدد و تجزيه و تحليل داده ها و اطلاعات به دست آمده، يك و يا دو و گاهي تا 120 بعد براي استعداد تعيين گرديده است . اسپيرمن (1904) ضمن مطالعه و بررسي ابعاد استعداد، عقيده دارد تمام رفتارهاي انسان منشعب از يك عامل كلي است كه آن را عامل عمومي( G ) مينامد و همچنين وي به عامل ديگري نيز اشاره نموده است كه بعدها آنرا عامل خصوصي ( S) نامگذاري كرد .

بعدها ترستون (1938 ) در تكميل و تعقيب عقايد اسپيرمن اعلام داشت كه استعداد متشكل از عواملي نظير درك كلامي ، روابط اعداد ، تجسم فضايي ، سرعت انتقال، رواني كلام، قدرت حافظه و استنباط مي باشد.

ورنون (1950) و ساير روانشناسان انگليسي به طبقه بندي جديدي از ابعاد استعداد مبادرت ورزيدند. ورنون معتقد است استعداد داراي ابعاد گروهي و تسلسلي است كه در سطوح بالا عوامل عمومي و در سطوح پايين عوامل خصوصي وجود دارند . اين گفته در شكل زير نمايانده شده است.

اين نظريه ها بعد ها اساس كار جهت تهيه آزمون هايي قرارگرفت كه تعيين كننده ابعاد و نوع استعدادها مي باشند. از اين آزمون ها مي توان آزمون استعداد عمومي (GATB) ، آزمون استعداد تشخيصي (DAT)، و آزمون طبقه بندي استعداد فلاناگان ((FACT را نام برد .

در مورد چگونگي رشد استعداد ها نيز اتحاد عقيده اي بين روانشناسان وجود ندارد . بينه و سيمون (1915) معتقدند با افزايش سن استعدادهاي فرد كامل تر مي گردند در گذشته اعتقاد بر آن بود كه استعدادها به موازات توانايي ذهني رشد مي كنند و توسعه مي يابند . ولي بي لي (1955) نشان داد كه استعدادها رشد خود را از سنين اوليه زندگي آغاز مي كنند و در حدود بيست سالگي به حداكثر رشد مي رسند .

گارت (1946) معتقد است با افزايش سن عوامل اختصاصي تري در استعداد پديد مي آيد و عوامل عمومي به عوامل اختصاصي تبديل مي شود. به عبارت ديگر، هوش و استعداد كودكان كلي و عمومي است، در حالي كه هوش و استعداد بزرگسالان جنبه اختصاصي تري پيدا مي نمايد. عقيده گارت توسط آناستازي (1958 ) مورد انتقاد قرارگرفته است .

آنا ستازي معتقداست بر اثر اشكالاتي كه در بررسي هاي گارت از نظر روش آماري و نمونه گيري وجود دارد نتايج آن قابل تعميم نمي باشد. معهذا تحقيقات برت (1954) نيز نشان داده است كه استعداد در سنين خردسالي جنبه عمومي و در سنين بزرگسالي جنبه اختصاصي دارد بنابراین پس از تعریف هر جایگاه شغلی و مشخص شدن متغییرهای آن جایگاه باید اقدام به طراحی آزمونها و تست های مناسب نمود.

Loading...