هركدام از ما، دو وظیفه داریم: یكی كاری است كه انجام می دهیم و شغل مــا را تشكیل می دهد و برایش حقوق و حق الزحمه دریافت می كنیم و دیگری اینكه باید تحقیق كنیم و دریابیم كه چگونه می توانیم كار اول را بهتر انجام دهیم. موضوع بحث حاضر در ارتباط با كار دیگریا وظیفه دوم مدیران است.روشهای مختلفی برای بهبود مدیریت (وظیفه دوم) در سطح جهان ارائه می شود. احتمالاً مدیران سازمانهای دولتی و غیردولتی ما، از بسیاری از این روشها آگاه بوده و بااستفاده از این روشها تاكنون توانسته اند مدیریت خود را بهبود بخشند.مطالب و پیشنهـــاداتی كه در اینجا ارائه می شود براین باور استوار است كه بابرخورداری از معنویت، مدیران خواهند توانست نه تنها بهره وری را در محیط كار یا سازمان خود بهبود بخشند، بلكه از آن مهمتر خواهند توانست به آرامش خاطر و رضایت باطن یا یك شادی زایدالوصف و طولانی دست یابند و محیطی فراهم كنند تا همكارانشان نیز از این حالت برخوردار شوندومنظور از معنویت برخورداری از ارزشهای والای انسانی است كه در زیر به تعدادی از آنها اشاره شده است.- ایمان به خدا - عشق و محبت - احترام به موجودات - اعتماد به نفس - امید به آینده - پذیرش دیگران - پشتكار - تحرك - تحمل - تقوی - تواضع - توكل - جوانمردی - خدمت - خوش بینی - خیرخواهی - رضایت - سپاسگزاری - شجاعت - صبر - صداقت - صرفه جویی - عدم وابستگی - فداكاری - گذشت - محدودكردن آرزوها - وفای به عهدبرای پـی بردن به اهمیت این ارزشهـــا بـه اختصار به بررسی هدف زندگی و راه رسیدن به این هدف می پردازیم.


فرضیه دانشگاه زندگی
می توان زندگی انسان در روی زمین را مانند تحصیل در دانشگاه دانست - دانشگاه زندگی. این دانشگاه حدود دومیلیون سال پیش با تعداد بسیار كمی دانشجو تاسیس شد ولی تاكنون حدود ۷۰ میلیارد دانشجو در آن تحصیل كرده اند. خداوند موسس و رئیس دانشگاه زندگی است. در این دانشگاه هركس، بدون توجه به سن، جنسیت، رنگ پوست، محل تولد و یا زندگی و غیره یك دانشجو و همزمان با آن یك معلم بوده و تمام منابع طبیعی و سایر موجودات روی زمین به منزله كارمندان این دانشگاه هستند كه به تحصیل این دانشجو كمك می كنند.دانشگاه زندگی برای فراگیری درس مهمی تاسیس شده است. درس مهم این است كه بیاموزیم و درك كنیم كه هركدام از ما تجلی زیبا و منحصر به فردی از خداوند هستیم و بپذیریم كه هریك از ما نقش بسیار مهمی را در نمایشنامه زیبا و پرهیجان خلقت بازی می كنیم.درس بسیار مهم این است كه بپذیریم و درك كنیم كه با خدا و هركس و هرچیز یكی هستیم، درك كنیم كه سایر انسانهای روی زمین برادران و خواهران ما بوده و گیاهان، حشرات و حیوانات در حقیقت قوم و خویشان ما هستند.وقتی كه این درس بسیار مهم را یادگرفتیم كه ما محصلان و كارمندان این دانشگاه همگی در حقیقت صور مختلف و زیبای یك حقیقت و هستی یعنی خدا هستیم و وقتی آموختیم كه باید تمام افكار جدایی افكن را دور بیندازیم، آن وقت از این دانشگاه فارغ التحصیل می شویم.در دانشگاه زندگی هرواقعه ای كه برایمان رخ می دهد به صورت درس تلقی كرده و هركسی را كه بااو در تماس هستیم به عنوان معلم و مدرس خود می دانیم. آگاهی از وجود خدا تنها تفاوت واقعی بین موجودات: تمام موجودات صور خداوند هستند و در نمایشنامه عظیم و زیبای آفرینش نقش منحصر به خود را بازی می كنند، ولی میــزان آگاهی شان از این حقیقت متفاوت است. ما آفریده شده ایم و در دانشگاه زندگی تحصیل می كنی تا این آگاهی را بالا ببریم وجالب اینكه هرچه بر آن بیفزاییم شادتر می شویم. هرچه آگاهی ما از وجود خدا در خود و در تمام موجودات بیشتر شود، بهتر و واضح تـــــر می توانیم خدا را در همه كس و همه چیز ببینیم و صورت خدا را بهتر و كاملتر متجلی كنیم. پیامبران، امامان، عرفا و سایر بزرگان تصاویر واضح تر خداوندند تا فردی مثل من.زمینه های اصلـی دروس دانشگاه زندگـی: زمینـه های اصلی دروسی كه بایستی فراگیریم تا بتوانیم از دانشگاه زندگی فارغ التحصیل شویم، یا به هدفی كه برای آن خلق شده ایم زودتر برسیم، در زیر آمده است. معتقدم هرواقعه یا جریان زندگی درسی در یك یا چند زمینه یادشده در زیر برای ما دربر دارد:
۱ - صبر و بردباری در كلیه امور ۲ - توكل به خداوند ۳ - پذیرش افراد آن طور كـــه هستند ۴ - رضامندی و تسلیم.
رابطه بین آگاهی و شادی: می توانیم رابطه زیر را بین شادی و آگاهی بنویسیم:(۱) H=h+cA كه A معرف آگاهی (از وجود خدا در خود و در همــــــه چیز)، H معرف شادی كل فرد، h معرف شادیهای جزئی كه مثلاً در اثر پیشرفت در كار و مورد تجلیل و قدردانی قرارگرفتن و غیره به دست می آید و c یك ضریب تبدیل است. مـــا می توانیم به سمت راست معادله توجه كرده و بگوییم كه ما در روی زمین هستیم كه آگاهی خود یا A را افزایش دهیم، یا به سمت چپ معادله (۱) نگاه كرده و بگوییم كه: ما برای شادزیستن زندگی می كنیم و این حق ماست كه شاد باشیم.  در حالی كه انسان برای شادزیستن آفریده شده ولی می بینیم كه راه و روشی را كه او در زندگی خود انتخاب كرده نه تنها برایش شادی نیافریده بلكه زندگی او را با درد و رنج بسیار نیز همراه كرده است. علاوه بر آن، او با اعمال خود محیط زیست را كاملاً آلوده كرده و حیات خود و سایر موجودات را به خطر انداخته است.به طور خلاصه، انسان امروزی با مسائل عدیده اجتماعی - اقتصادی - سیاسی روبروست. ما می توانیم دور وبر خود را نگاه كنیم و یا به اخبار ایران و جهان در رسانه ها توجه كنیم و ببینیم كه انسان امروزی با چه مسائل و مشكلات عدیده ای روبروست.چرا این مسائل اجتماعی - اقتصادی و زیست محیطی به وجود آمده اند؟ آیا می توانیم این مسائل را در تمام جهان یا دستكم در كشور خودمان ایران حل كنیم؟ یقین دارم شما خواننده عزیز نیز مانند من به این مسائل فكر كرده اید و به راه حل آنها اندیشیده اید. شما برای ایـــــن مسائل چه راه حلهایی را ارائه می كنید؟ آیا راه حل شما می تواند شادی و خوشحالی را به تمام مردم دنیا ارزانی دارد و محیط زیست را هم برای انسانها و هم برای تمامی حیوانات و گیاهان پاكیزه كند؟در بررسیهای علمی، پس از روشن شدن صورت مسئله، ابتدا پژوهشگر سعی می كند فرضیه ای برای حل مسئله ارائه دهد. این فرضیه بر حقایقی (از دیدگاه پژوهشگر) استوار است. من در رشته مهندسی مكانیك تحصیل كرده ام و از روش علمی در تحقیقات درازمدت خود استفاده كرده ام و در برخورد با یك مسئله اجتماعی نظیر شادزیستن نیز راه دیگری جز برخورد و نگاه علمی نداشته ام.بنابراین، از تجارب خود در مهندسی مكانیك و ریاضی استفاده كرده، در پی یافتن رابطه یا فرمولی بـــوده ام كه بیانگـر تمام عواملـی باشد كه به شادی انسان كمك می كنند. ایـــــن رابطه، معـادله یا فرمول را رابطه شادی سنجی(HAPPINOMETRY EQUATION) مـــــی نامم. فرضیه ای كه مایلم با شما در میان بگذارم بر پایه مشاهدات چندین ساله ام در ارتباط با ناراحتیها و نگرانیهای مردم در بسیاری از كشورهای جهان استوار است. با دیدن این غمها و ناراحتیها از خود می پرسیدم كه چرا به وجود آمده اند و چه می توان كرد تا آنها را رفع كرد یا تقلیل داد.


فرضیه یا راه حل پیشنهادی بر اعتقادات و اصول زیر استوار است:

1- انسان برای شادزیستن آفریده شده است؛
۲ - به سبب جهالت و ناآگاهی، انسان راههای اشتباهی را برای به دست آوردن شادی پیموده است.
۳ - مـــردم از وضع كنونی زندگی خود و از راه حلهای ارائه شده برای مسائل راضی نیستند زیرا همیشه به معلول توجه شده نه به علت؛
۴ - مردم حاضرند راههای جدیدی را برای حل مسائل و زدودن غم و اندوه خود بیابند. آنها حاضرند پس از یافتن و برخورداری از شادی، راه و روش كسب شادی را به دیگران بیاموزند و سرانجام جامعه ای شاد و خوشبخت به وجود آورند؛
۵ - روشهــــای دستیابی به شادی پایدار را می توان به وسیله رسانه های جمعی و كلاسهای درس به عموم مردم آموخت.


اینكه انسان به دنبال شادترزیستن برود امری فطری و طبیعی است. درواقع تمام فعالیتهای روزمره او غیر از آنچه كه برای تامین غذا، پوشاك و مسكن متعارف انجام می دهد، به همین منظورند. تاكنون اكثر مردم دنیا براین باور بوده اند كه ثروت، شهرت و قدرت به آنان شادی می بخشد. بسیاری را می شناسم كه سعی دارند با كسب مال و شهرت بیشتر شاد و خوشحال باشند و غالبـــاً وقتی به هدف خود می رسند در می یابند كه به جای آزادی اسیر ثروت و وابسته شهرت و مقامشان شده اند و شادتر از قبل نیستند. برعكس، اشخاص فقیر و گمنامی را می شناسم كه خیلی شادند. اكثر مردم میان این دو وضعیت قرار دارند واز امكانات مادی متفاوتی برخوردارند، اما گروهی شادند و گروهی غمگین. با مشاهده این افراد دریافته ام كه فقر، گمنامی، ثروت، شهرت، مقام اجتماعی و قدرت هیچكدام نقشی در شادتركردن انسان بازی نمی كنند و خلاصه اینكه ثروت و شهرت و قدرت فقط می توانند زندگی را آسانتر كنند. شادی به عوامل دیگری بستگی دارد.
اعتقاد راسخ دارم تلاشهایی كه انسان برای كسب ثروت، شهرت و قدرت كرده است تا به شادی و خوشحالی بیشتر دست یابد دلیل اصلی تمام یا دستكم بیشتر مشكلاتی است كه بشرامروزی با آن روبروست. انسان به سبب این تلاشها، در طول تاریخ آسیبهای زیادی به خود و به محیط زیست رسانده است.البته ما باید برای تامین غذا، پوشاك، مسكن و سایر نیازهای جسمانی خود فعالیت كنیم. ولی آسیبها از مرز تامین این نیازها گذشته است. برخورداری از ثروت، شهرت و قدرت بسیاری از اوقات دارای اثرات نامطلوب زیر نیز هست:


۱ - زیاده روی و اسراف در مصرف منابع طبیعی كه باعث انواع آلودگیهای محیط زیست می شود.
۲ - زیاده روی و اسراف در غذاهای چرب، شیرین و شور آماده كه مواد و ویتامینهای مورد نیاز بدن را ندارند و باعث بروز بیماریهای بسیاری می شوند؛
۳ - مصرف نوشابه های الكلی و اعتیادهای دیگر كه عواقب و بدبختیهای خاص خود را در بر دارند. 


برای دستیابی به شادی پایدار لازم است انسان در اعتقاد، باور و روش زندگی خود تجدید نظر كند.
چه چیزهایی به انسان شادی و سرور واقعی می بخشند؟ آیا دارایی، مكان زندگی و افرادی كه با آنان زندگی می كنید باعث شادی شما می شوند یا حالت و وضعیت ذهنی خودتان؟
شناسایی عـــواملی كه به شادی انسان كمك می كنند: افراد مختلف تعاریف مختلفی از شادی دارند و سرور و خرسندی خود را مرهون چیزهای كاملاً متفاوتی می دانند ولی به نظــر من اكثر مردم توافق دارند كه شادی آرامش خاطر و رضایت باطن است. شادی آن كیفیت زندگی است كه همه آرزوی یافتنش را دارند و هركسی می داند كه از آن برخوردار است یا نه. من و شما هردو می دانیم كه شاد و خرسندیم یا نه.برای شناسایی عوامل متشكله و موثر بر شادی مایلم آنها را به سه گروه اصلی، یكی مثبت و دوتای دیگر منفی تقسیم كنم. گروه مثبت مستقیماً به افزایش شادی كمك می كند، درحالی كه دو گروه منفی از شادی و خوشحالی انسان كاسته، بررنج، غم، ناراحتی و افسردگی* او می افزاید. گروه مثبت شادی (كه بعداً آنها را در رابطه ای با حرف (J) نشان خواهیم داد) شامل عوامل زیر است:
۱ - عشق و محبت ۲ - امید به آینده ۳ - پیشرفت و موفقیت در كار ۴ - خوش بینی ۵ - خیرخواهی ۶ - سپاسگزاری ۷ - رضایت ۸ - گذشت ۹ - مورد قدردانی قرارگرفتن.دو گروه منفی شادی یا عوامل غم و رنج و افسردگی عبارتند از: گروه ناراحتیهای جسمانی و گروه ناراحتیهای عاطفی یا روانی. ناراحتیهـای جسمانی (كه بعداً آنهـا را در رابطـه ای با حرف (F) مشخص خواهیم كرد) از این قرارند:


۱ - گرسنگی و سوء تغذیه؛
۲ - درد و بیماری و سایر ناراحتیهای جسمانی.
شمار ناراحتیهای عاطفی، احساسی یا روانی بسیار زیاد است. شاید بتوان بیش از ۵۰ رذیله اخلاقی را ذكر كرد كه از شادی كاسته و بر رنج، افسردگی و غم انسان می افزاید. برای افزایش شادی لازم است این رذایل را تقلیل داده، سرانجام از خود دور كرد.


برای كوتاه شدن بحث، عناصر مربوط به ناراحتیهای عاطفی، احساسی و روانی را به ۲۵ عامل زیر محدود می كنیم. به نظر من دفع رذائل اخلاقی ذكرشده به از بین بردن یا تقلیل سایر رذایل اخلاقی كه در اینجا ذكر نشده اند كمك خواهد كرد.
عناصر منفی شادی یا رذائل اخلاقی زیر را (كه به ترتیب الفباء مرتب شده اند) در رابطه یا معادله ای كه در زیر مطرح خواهیم كرد با حرف (E) نشان می دهیم:
* آرزو (برای كسب ثروت، شهرت و قدرت) *اضطراب * انتقامجویی * بدخواهی * تحقیر * تـــــرس * تنفر و كینه * توقع * حسادت * حرص و زیاده خواهی * خشم * خشونت * خـــــــودپرستی * دلبســتگی * دلتنگی * دورویی * ستم * سرزنش * شهوت * عجله * عصبانیت * عیبجویی * غصه * نومیدی و یاس * وسواس.استفاده از یك شادی سنج برای اندازه گیری شادی: برای ارزیابی شادی می توانیم رابطه ساده زیر را بنویسیم و تمام عوامل یادشده در قسمت قبل، یعنی عوامل افزاینده یا كاهنده شادی را در آن بگنجانیم. این رابطه، رابطه «شادی سنجی» نام دارد: (۲) H=J-F-E
می توان برای عوامل تشكیل دهنده J، E,F و در رابطه شادی سنجی وزنهای متفاوتی در نظر گرفت و از جدول شادی سنجی زیر برای ارزیابی شادی روزانه خود استفاده كرد.  ضرورت صرف وقت برای كسب شادی: برای آنكه شادی خود را افزایش دهیم باید طوری زندگی كنیم كه اندازه شادی تمام عمرمان بیشینه باشد. یعنی حاصل جمع شاخصهای فردی شادیمان حتی الامكان بیشتر و بیشتر شود. برای اینكه این اندازه را به برترین پایه آن برسانیم به حكم ضرورت باید از بذل وقت و كوشش دریغ نكنیم، درست همان طوری كه وقتی به دانشگاه می رویم تا تحصیلات عالیتری را دنبال كنیم و به مدارج بالاتری دست یابیم از صرف وقت ناگزیریم.پرورش اعتقادات و باورهای جدید: سه سنگتراش مشغول كار بودند. عابری از آنان سوال كردچه می كنید؟
سنگتراش اول پاسخ داد: همان طوری كه می بینی، مشغول تراشیدن سنگ هستم.دومی پاسخ داد: برادر عزیزم كار می كنم تا روزی خانواده ام را تامین كنم.سنگتراش سوم سرش را بلند كرد و با تبسمی بر لب و رضایتی عمیق در دل پاسخ داد: مشغول ساختن مسجد و معبدی هستم.هر سه نفر یك كار انجام می دادند ولی پاسخشــــان بستگی به اعتقاد و باورشان داشت. برای یكی، كار خسته كننده، برای دیگری وسیله امرار معاش و برای سومی كار باارزشی بود. هركاری می تواند برای عاملش شریف و ارزشمند باشد به شرطی كه عامل، با دید خلاق به آن بنگرد و ارزش تلاشهایش را درك كند.به ما باورانده شده كه با پول می توان همه چیز را خرید و با قدرت به همه چیز دست یافت و سپس شاد و خوشبخت شد. این اعتقاد علت اصلی همه بدبختیها و مشكلات، از جمله آلودگی محیط زیست، در طی زندگی انسان بوده است.اعتقاد راسخ دارم كه برای دستیابی به شادی درازمدت باید نظام اعتقادی مبنی بر اصول زیر را در پیش گرفته و در خود پرورش دهیم

۱ - ما آفریده شده ایم تا شاد باشیم: می پذیرم كه دستیابی به حدی از شادی كه دلخواه من است امری است شخصی و وظیفه و مسئولیت آن بر عهده خودم است. علاوه بر این می پذیرم كه برای به دست آوردن شادی باید تلاش كنم، زیرا هیچ چیز بدون تلاش به دست نمی آید.
۲ - در زندگی شادیهایی به مراتب عمیقتر از لذات جسمانی وجود دارند كه می توانیم به آنها دست یابیم. این كار نیاز به صرف وقت و تلاش و نیز صبر و حوصله دارد.
۳ - خداوند از طریق نظام عظیم و دقیق خلقتش و با كمال محبت و سخاوت زندگی تمامی موجودات روی زمین، از جمله زندگی مرا (برحسب اعتقاداتی كه داشته ام و تلاشی كه كرده ام) تامین كرده و باز هم خواهد كرد.
۴ - لزومی ندارد نگران تامین نیازهای زندگیم باشم ولی لازم است كه سعی و كوشش كنم و باور داشته باشم كه نظام خلقت نیازهایم را رفع خواهد كرد.
۵ - از هیچ كس انتظاری ندارم. می دانم كه نظام خلقت خداوندی از من همچون دیگران مراقبت می كند.
۶ - می توانم بخشندگی و سخاوت جهان را بیشتر متوجه خود كنم و بیاموزم كه چگونه بیشتر مشمول لطف وعنایت خداوندی شوم تا به شادی عمیقتری دست یابم.
۷ - اعتقاد دارم كه آنچه تاكنون برمن رفته نتیجه افكار، رفتار، خواسته ها و آرزوهای خودم است كه در گذشته به عالم عرضه كرده ام.
۸ - اعتقاد دارم كه آنچه تاكنون جهان یا نظام خلقت برایم فراهم كرده بهترین راه تامین منافع و سعادت درازمدت من بوده است.
۹ - همیشه از نتایج اعمالم راضیم و گلایه ای ندارم.
۱۰ - سلامتی محیط زیست و سعادت و شادی تمام موجودات (بخصوص انسانها) بر شادی و حالات روانی من اثر می گذارند، بنابراین، برای بیشینه كردن شادی خودم هم كه شده باید برای شادیشان بكوشم.


انتخاب حرفه و شغل: هریك از ما برای امرار معاش به كاری مشغول هستیم. می توانیم از خود بپرسیم كه آیا این كاربه حال اجتماع مفید است یا خیر و آیا این شغل بهترین خدمتی است كه می توانیم بكنیم یا نه. شاید به فكر تغییر شغل خود بیفتیم و دنبال كار بهتری بگردیم. هدف ما از این كار ممكن است دستمزد و درآمد بیشتر، فراگیری بیشتر یا فایده اجتماعی بیشتر باشد. همه این انگیزه ها طبیعی هستند. اگر قرار باشد شغلی برگزینید كه یكی از مزایای فوق را در بر داشته باشد، كدام را انتخاب می كنید؟ آیا حاضرید شغلی را انتخاب كنید كه فایده اجتماعیش بسیار بوده ولی مزایای مالی چندانی نداشته، مجبور شوید خود و خانواده تان زندگی محقری را بگذرانید و از رفاه كمتری برخوردار باشید؟ چه خوب است اگر تنها معیارمان برای انتخاب شغل این باشد كه بهتر و موثرتر به جامعه خدمت كنیم و فقط به قصد آمادگی برای چنین خدمتی تحصیل كنیم. نباید نگران باشیم كه زندگی ما چگونه تامین می شود زیرا نظام خلقت بر حسب باور و فعالیتمان، نیازهای ما را تامین می كند، بنابراین، فقط باید وقت و هم خود را صـــرف خدمت بی ریا به مردم كنیم.


ارتباط ذهن و جسم:

ذهن آدمی بسیار توانمند است. یقین دارم شما سرگذشتهایی را درباره اینكه ذهنیت، اعتقاد و باور یك بیمار بر بازیابی تندرستی یا در وخیمتركردن وضع او نقش داشته است شنیده اید.
ارتباط ذهن با جسم به تازگی مورد بررسی و بازنگری زیست شناسان و پزشكان قرار گرفته است. دلبستگی دانشمندان به كشف این ارتباط از تعداد كتابهایی كه در چندسال گذشته نوشته شده پیداست.  نگاهی به این كتابها:دكتر دیپك چوپرا در مبحث ارتباط ذهن با جسم، در كتابش به نام تندرستی كامل: راهنمای كامل ذهن و بدنمی گوید:هیچ كس ثابت نكرده است كه بیماری ضروری است. ما خود بیماری خویش را انتخاب می كنیم ولی از این انتخاب آگاه نیستیم. آرمان سلامتی كامل به تعادل كامل بستگی دارد. همه چیزهایـی كه مـی خوریم، می گوییم، می اندیشیم، می بینیم، انجام می دهیم و احساس می كنیم بر تعادل كلی ما تاثیر می گذارند.دكتر الیوت داچر در كتابش به نام مصونیت شناسی روانی - عصبی: برنامه نوین درمان ذهن و جسم(۱۰)، پژوهشهای جدید در زمینه ارتباط ذهن وجسم و روح را مرور و نتایج زیر را استخراج كرده است:به نظر می رسد كه مغز با برگرداندن و ترجمه محتوی ذهن، نگرشها و دریافتهای ما به تكانه های عصبی و شیمی حیاتی (بیوشیمی) نقش مدیریت مركزی را بازی می كند. مغز از راه دستـگاه عصبی كه متشـكل از رشته عصـب هایی است كه از مغز به سایر اعضای بدن امتداد می یابند و نیز مواد شیمیایی حیاتی كه در سراسر بدن در گردشند با بدن ارتباط برقرار می كند. دكتر داچر اضافه می كند: ما اكنون می پذیریم كه انسان می تواند از راه نگرشها و افكارش باریكترین و دقیقترین جنبه های بیوشیمی و فیزیولوژی جسم خود را تنظیم كند. پس آدمی می تواند به اختیار خود موجب توانایی یا ناتوانی دستگاه حفاظتی بدن خویش شود و به همین ترتیب بر كاركرد دیگر دستگاههای بدنش نیز تاثیر بگذارد.خانم دكتر لوئیزال هی در كتابش به نام شفای زندگی عوامل ذهنی بیماریهای جسمانی را مورد بحث قرار می دهد و برای غلبه بر آنها راههایی متافیزیكی پیشنهاد می كند. دكتر هی معتقد است كه هر بیماری را الگوی ذهنی خاصی به وجود می آورد و تندرستی در صورتی حاصل می شود كه الگوی ذهنی ایجادكننده آن بیماری وارونه شود. او خود را مثال می زند و از غلبه بر بیماری سرطان پیشرفته خود سخن می گوید.دكتر هی سپس اضـــافه می كند:اگر می خواهیم سالم زندگی كنیم باید شاد بیندیشیم. هرچه از ذهن و زبان ما تـــراوش می كند به همان سان به ما باز می گردد. سخنان و اندیشه هایتان را دگرگون كنید، آنگاه دگرگونی زندگیتان را نظاره كنید. راه مهار و كنترل زندگی به گزینش واژه ها و اندیشه ها بستگی دارد. دكتر هیجدولی تدوین كرده است كه ارتباط بیماریهای مختلف را با عوامل ذهنی به وجودآورنده آنها نشان می دهد. او دریافته است كه این الگوهای ذهنی عامل بیشتر بیماریها هستند: عیبجویی، خشم، سرزنش و نارضایتی. تقریباً همه عوامل بیماریزایی كه خانم دكتر هی در این جدول آورده است تقریباً همانهایی هستند كه ما به عنوان عوامل ناشادی برشمردیم.شادی و تندرستی ارتباط تنگاتنگی با یكدیگر دارند، یعنی اگر آدمی بخواهد شادتر باشد باید عواملـــی را كه موجب ناشادی او می شوند از بین برد یا به حداقل برساند. از سوی دیگر، اگر بخواهد تندرست باشد باز هم باید زندگیش را از این عوامل تهی كند. با رجوع به رابطه شادی سنجی (H = J-F-E) ملاحظه می كنیم كه با كم كردن و زدودن عوامل ناشادی (E) می توانیم هم شادی خود را افزایش دهیم و هم تندرست بـــــــــاشیم. به طور خلاصه می توانیم بگوییم: اگــــــر می خواهیم سالم باشیم باید شاد باشیم. اخیراً پژوهشگران دریافته اند كه كارآیی با شادی رابطه مستقیم دارد. سالها پیش پژوهشگران كشورهای صنعتی دریافته بودند كه تنظیم میزان روشنایی، دما، رطوبت نسبی، سرعت هوا، سروصدای اطراف و غیره بر افزایش كارآیی افراد در كارخانجات و ادارات اثر مستقیم دارند. كشف ارتباط شادی با كارایی دستیافت جدیدی است. بنابراین: یك راه بسیار موثر در افزایش بهره وری در محیط كار استفاده از نیروی انسانی شاد است.
معتقدم پیشرفت علمی، صنعتی و اقتصادی جوامع مرهون وجود سه خصلت صداقت (در گفتار، كردار و رفتار)، مراعات حقوق دیگران و پشتكار است. پرورش این سه ارزش انسانی می تواند به كاهش و زدودن عوامل متشكله ناشادی و افسردگی (E) كمك كرده و انسان را شادتر كند. بنابراین، می توان گفت كه پیشرفت علمی، صنعتی و اقتصادی جامعه نیز با شادی آن جامعه ارتباط مستقیم دارد. خلاصه اینكه: اگر می خواهیم سالم باشیم و اگر می خواهیم پیشرفت كنیم باید شاد باشیم و در این میان پاكی هوا، برنامه غذایی و خوراك مناسب نیز حائز اهمیت است.خلاصه مراحل دستیابی به شادی: در این بحث برای دستیابی به شادی رهنمودهایی ارائه و روشهایی را پیشنهاد كردیم. قسمتی از راه دستیابی به شادی، عشق ورزیدن و احترام گذاردن به طبیعت و محیط زیست و نیز ارج نهادن به همه موجودات است. این روش زندگی متعادلی را ایجاب می كند. باید سقفی برای آرزوهای خود قائل شویم، در مصرف انرژی و سایر منابع طبیعی صرفه جویی كنیم و آلودگی محیط زیست را كاهش دهیم. استمرار این روش در زندگی، برای ما و جامعه، شادی پایدار به ارمغان خواهد آورد.در اینجا چكیده مراحل پیشنهادشده در این بحث برای دستیابی به شادی فردی و اجتماعی ارائه می شود. (برای استفاده بیشتر از قدرت تلقین، در بیان مطالب از ضمیر اول شخص مفرد استفاده می كنیم) :


۱ - می پذیرم كه برای شادبودن زندگی می كنم و می پذیرم كه در زندگی شادمانیهایی وجود دارند كه از لذات جسمانی بسی عمیق ترند‍.
۲ - می پذیرم كه من خود به تنهایی مسئول شادی خود هستم و با نگرش مناسب و سخت كوشی می توانم به آن دست یابم.
۳ - می پذیرم كه شادی و سعـــادت عمیق را می توان از راه عشق ورزیدن بی چشمداشت و خدمت بی ریا به دست آورد.
۴ - بسته به علایق و استعدادهایم، كمر به انجام موثرترین و مهمترین خدمتــــی می بندم كه می توانم. وقتی برای كار یا حرفـــــه ای برنامه ریزی می كنم، با كمال علاقه خود را برای خدمت موثرتر آماده كرده، مجسم می كنم كه در آن كار و حرفه كاملاً موفق هستم.
۵ - می پذیرم كه نظام آفرینش بسیار سخاوتمند و كاملاً غنی است و كلیه نیازهای مرا باتوجه به افكار و كوششهایم برآورده می كند، پس من به هیچ كس نیاز ندارم. هیچ گاه نگران معاش خود نیستم چون به خداوند تـــوكل می كنم. او بـــه وسیله نظام آفرینشش زندگی مرا تامین می كند.
۶ - در خدمتی كه در پیش می گیرم هرگز به ثروت، شهرت یا ثمره كارهایم نمی اندیشم. فقط بی چشمداشت و بی ریا و در كمال عشق و محبت، خدمت می كنم.
اگر این خدمت ثروت و شهرتی برایم به همراه آورد هرگز به آن دل نمی بندم، مغرور نمی شوم و از آن برای خدمت موثرتر و بیشتر استفاده می كنم. ۷ - از همه دانش و تواناییهای خود برای بــرنامه ریزی و اجرای كاری كه می خواهم انجام دهم استفاده می كنم و نتیجه را هرچه باشد می پذیرم و در همه حال راضی و تسلیم رضای خدا هستم.
۸ - می پذیرم آنچه بر سر من می آید و هر موقعیتی كه در آن قرار دارم، نتیجه افكار، اعمال، خواسته ها و آرزوهای خود من در گذشته است كه نظام آفرینش با كمال قدرت، عشق و محبت برایم فراهم كرده است.
۹ - می پذیرم كه باتوجه به هدف زندگی، این بهترین موقعیت ممكن برای پیشرفت معنوی و بیشنه شدن شادی من در تمام عمر است.
۱۰ - تنها به صفات نیك كسانی می اندیشم كه ذهن مرا به خود مشغول می كنند. فهرستی از این صفات را آماده می كنم تا هرگاه كاستیهای آنها به ذهنم خطور كردند بتوانم به آن رجوع كرده، نیكی های آنها را ببینم. برای هركس و هرچیزی كه می بینم یا به آن می اندیشم طلب خیر می كنم.
۱۱ - از بین الگوهای عشق، خدمت و تقوی یك یا چندنفر - چه از زندگان چه از درگذشتگان - را به عنوان استاد و مراد خود انتخاب كرده، با آنان از راه دل دائماً عاشقانه ارتباط برقرار می كنم و به آنان می اندیشم و اجازه می دهم كه فكرشان ذهن مرا مشغول كند. درباره استادان خود، بخصوص روش زندگی و گفته های آنان، بسیار مطالعه می كنم و هروقت كه ذهنم دچار سردرگمی شد، به سوی آنان هدایتش می كنم. همیشه به یاد استادان خود هستم.
۱۲ - اكرام و احترام دیگران را در خود پرورش می دهم و هیچ گاه به عمد به كسی یا چیزی آزار نمی رسانم. به همین سیاق، حرمت محیط زیست را حفظ كرده، به آن آسیبی نمی رسانم. زندگی متعادلی در پیش می گیرم، تا حد امكان در مصرف همه چیز قناعت می كنم و اگر مقدور باشد آنها را دوباره به كار می برم و برای بازیافت و یااستفاده مجدد به كارخانه تولیدكننده می فرستم.زندگی خیلی شیرین است اگر ما به افرادی كه در زندگیمان هستند و به جریانات و وقایعی كه برایمان رخ می دهند به صورت فرصتهایی برای محبت و خدمت بی چشمداشت و فرصتهایی برای پرورش ارزشهای انسانی و حذف یا كاهش رذائل اخلاقی در خود نگاه كنیم. 


استفاده از فرضیه های دانشگاه زندگی در مدیریت
در ارتباط با مطالبی كه در فرضیه های دانشگاه زندگی و شادزیستن گفته شد و برای بیشینه كردن شادی مدیران و همكارانشان و برای بهبود بهره وری در محیط كار، از مدیران دعوت می شود تابه نكات زیر توجه كنند:
۱ - همكاران خود را صمیمانه دوست بدارید و وظیفه اصلی خود را محبت ورزیدن به تمام افرادی كه با شما كار می كنند بدانید و شغل خود را فرصتی برای خدمتگزاری قلمداد كنید‍.
۲ - سعی كنید بیشتر رهبری كنید و كمتر مدیریت. یك رهبر با دید و نگرش وسیعی كه دارد می گوید چه اموری را لازم است یا خوب است سازمان مربوطه انجام دهد. مدیر بـــرنامه ریزی می كند تا آن امور چگونه به بهترین نحو انجام شوند.
۳ - بپذیرید كه شما با افكار و اعمال امروزتان فردای خود را طراحی می كنید.
۴ - آنچه را كه می خواهید به دست آورید ابتدا آن را در ذهن خود ببینید. توجه داشته باشید كه برای موفقیت و دستیابی به یك چیز سه شرط لازم و كافی زیر باید برقرار باشند: خواستن، باورداشتن و تلاش كردن.
۵ - نقش خود را در حوزه فعالیت خویش مانند نقش یك آرشیتكت در ساخت بنای یك ساختمان بدانید. یك آرشیتكت ساختمان را ابتدا در ذهن خود می بیند و سپس با كشیدن نقشه این تصویر ذهنی را به مهندسان و سازندگان ساختمان منتقل می كند. او ساخت و عملیات ساختمانی را از ابتدا تا انتها زیر نظر دارد. آرشیتكت تمام مسئولیت خوبی و یا بدی ساختمان ساخته شده را می پذیرد.
بنابراین، نقش شما طراحی، هدایت و نظارت است نه به اصطلاح آوردن خاك و آجر و ساختن دیوار و غیره.
۶ - برای سازمان و یا حوزه ای كه در آن فعالیت می كنید تعیین كنید ماموریت یا رسالت (MISSION) شما و سازمان شما چیست. این رسالت را با مشورت با مدیران ارشد خود و پس از بحث و گفتگوی فراوان با آنان، و پس از رسیدن به یك نظر واحد، تعیین كنید.FF
۷ - باتوجه به رسالت تعیین شده، از مدیران ارشد خود بخواهید تا با مشورت با كاركنان، رسالتی برای واحد خود تعیین كنند و شعار رسالت تعیین شده را در نقاط مختلف نصب كنند تا آن را همیشه به خاطر داشته باشند. این شعار رسالت نیز باید با نظر و توافق كلیه كاركنان آن واحد تهیه شود.
۸ - تعیین كنید نقشهای مهم شما در جهت رسالت تدوین شده چیست. سعی كنید برای ایفای این نقشها اهداف و برنامه های كوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت داشته باشید.
۹ - به اموری بپردازید كه در جهت رسالت تعیین شده قرار دارند و مهم هستند.
اولویتها را تشخیص دهید. وقت خود را صرف كارهای كم اهمیت نكنید. (به گلهایی آب بدهید كه می خواهید رشد كنند و شكوفا شوند. سعی كنید به علفهای هرزه آب ندهید).
۱۰ - بیاموزید كه در برنامه دراز مدت و در جهت شعار رسالت خود لازم است به چیزهایی نه و به چیزهایی آری بگویید.
۱۱ - سعی كنید به اموری بپردازید كه مستقیماً زیر نفوذ شما قرار دارند و می توانید درباره آنها كاری انجام دهید.
۱۲ - اگر می خواهید رفتار اشخاص را تغییر دهید، تصویری را كه از نقش خود دارند عوض كنید.
۱۳ - دارای ذهنیت فراوانی باشید، یعنی بپذیرید كه نظام آفرینش بسیار سخی است و همان طــــور كه نیازهای دیگران را برآورده می كند، برحسب سعی و كوشش و اعتقاد و باورتان، نیازهای شما را نیز تامین می كند؛
۱۴ - از پیشرفت و موفقیت دیگران شاد شوید.
۱۵ - سعی كنید با تفویض امور به همكاران و به وجودآوردن عشق و انگیزه در
آنان و امكان خلاقیت و ابتكار برای همكاران، بهره وی سازمان خود را افزایش دهید. لازم است در این مورد انتظارات خود را از همكاران و مدت زمانی را كه باید كاری انجام شود معین كنید و نتایج مورد نظر را مجسم كنید و كاری كنید كه همكاران نیز بتوانند آن نتایج را مجسم كنند.
۱۶ - در مذاكرات خود با دیگران و برای عقد قراردادها و همكاری ها برنده/برنده فكر كنید، یعنی تمام افراد ذینفع برنده باشند. این فلسفه جامع زندگی است.
۱۷ - به جای رقابت در محیط كار رفاقت ایجاد كنید تا به جای یك فرد تمام گروه برنده باشند.
۱۸ - چنانچه در اجرای طرحی همه نمی توانند برنده باشند بهتر است آن طرح را رها كنید.
۱۹ - در مذاكرات خود سعی كنید كه مسائل و نكات را از دید طرف مقابل ببینید و ابتدا به او گوش دهید تا زمانی كه او بپذیرد كه شما نقطه نظرات او را درك كرده اید. سپس از طرف مقابل بخواهید كه به شما گوش فرا دهد. سعی كنید قبل از تجویز تشخیص دهید.
۲۰ - در نگرش برنده/برنده باید چهار مرحله زیر را درنظر گرفت:
الف - مسئله را از دیدگاه مقابل ببینید و نیازها و نگرانیهای او را حتی بهتر از خودش درك و بیان كنید؛
ب - نگرانیها یا نكته ها و مسائل عمده و كلیدی را مشخص سازید؛
ج - معلوم كنید كدام نتایج راه حلهای مطلوب یا قابل قبول خواهند بود؛
چ - سایـــر راه حلها و امكانات تازه ای را كه می توانند همان نتایج را ایجاد كنند مشخص سازید

۲۱ - جوهر گوش فرا دادن ناشی از همدلی موافقت با طرف مقابل نیست. فقط عمیقاً به او گوش می دهید تا حرف او را بفهمید، وضعیت او را درك كنید و از چشم او به مسائل نگاه كنید.
۲۲ - در مذاكرات به طرف مقابل دقیقاً گوش فرا دهید و در نهایت احترام ارتباط برقرار سازید، آنگاه توانائیهای خلاق خود را به كار ببرید تا راه حلهایی تازه وامكاناتی سرشار از منافع متقابل با نگرش برنده/برنده ایجاد شود.
۲۳ - وقتی به مشكلی برمی خورید افكار منفی به خود راه ندهید و كلمات منفی بر زبان جاری نكنید. سعی كنید مشكل را برطرف كنید.
۲۴ - بپذیرید كه موقعیتی كه امروز در آن قرار دارید نتیجه اعمال و افكار گذشته خود شماست. شما با افكار و اعمال امروزتان آینده خود را طراحی می كنید. شما خود آرشیتكت خانه ای هستید كه بعداً در آن زندگی خواهید كرد. امروز آنچه را كه دیروز كاشتید درو مــــی كنید و فـــــــردا بذری را كه امروز می كارید.
۲۵ - هرگز به انسانها به چشم وسیله و ابزار نگاه نكنید و با آنان همیشه بااحترام و محبت رفتار كنید. گوته می گوید: باانسانها آنگونه رفتار كنید كه می توانند و باید باشند تا بدان گونه شوند كه می توانند و باید باشند. ۲۶ - قدرت خود را در توجه به نقاط ضعف دیگران به دست نیاورید.
۲۷ - بپذیرید كه آنچه در سر شما می گذرد و باور دارید جهان شما را می آفریند و نگرشی كه به امور دارید نشات گرفته از طرز تفكر یا شیوه عملكرد شماست.
۲۸ - توجه داشته باشید كه افراد، دنیــــا را نه تنها آن طور كه هست، بلكه آن طور كه آنــان هستند مـی بینند.
۲۹ - سعی كنید رفتارتان مبتنی بر ارزشهای والای انسانی باشد نه واكنشی به موقعیتها، اوضاع، شرایط و احتمالاً رفتار ناپسند دیگران. نسبت به ژرفترین ارزشها متعهد و در زندگی دارای تمامیت (INTEGRITYINTEGRITY) باشید.
۳۰ - یك عمل را بنویسید كه اكنون آن را انجام نمی دهید ولی اگر آن را به طور منظم و پیوسته انجام دهید در زندگی حرفه ای تان تغییری مثبت و بسیار مهم می گذارد. تعیین كنید چگونه می توانید این عمل را انجام دهید.
۳۱ - سعی كنید با تكیه بر معنویت و تعالیم دینی، با برنامه غذایی و ورزش و تفریح مناسب به یك آرامش و رضایت باطن و شادی زایدالوصف دست یابید و عمری پر از توكل و عاری از اضطراب داشته باشید.

ارسال نظر
(بعد از تائید مدیر منتشر خواهد شد)