بازیهای ویدئویی ممکن است از نظر بسیاری بیهوده و نوعی اتلاف وقت تلقی شوند؛ اما فعالان دنیای کسبوکار میتوانند از بازیهای ویدئویی و خود صنعت بازی درسهای مهمی بگیرند.
دیمیتری ویلیامز، مدیر ارشد Ninja Metrics طی مصاحبهای به سه اصل در بازیهای ویدئویی فوقالعاده اشاره میکند که میتوانند به موفقیت کسبوکار شما هم کنند:
۱) کار را سرگرمکننده و خوشایند کنید.
ویلیامز میگوید، باور کنید یا نه پول دلیل اصلی سخت کار کردن افراد نیست. در عوض، افراد زمانی بیشترین بهرهوری را دارند که از کار خود لذت میبرند و کار برای آنها مفهومی در بر دارد. ویلیامز میافزاید: «آنها شغل خود را به دلیل تقویتکنندههای اجتماعی (social reinforcement) که دریافت می کنند دوست دارند و چون وظایفشان را دوست دارند.»
بازیهای آنلاین شکلی از کار است که افراد به معنای واقعی برای آن پول میدهند. این بازیها نیاز به تفکر نقادانه، سازماندهی گروههای بزرگ و مدیریت افراد دارد، تمام مهارتهایی که در یک محیط کاری نیز کاربرد دارند. ویلیامز میگوید، مانند یک بازی فوقالعاده، یک شغل فوقالعاده باید چالشبرانگیز باشد، یک سیستم پاداشدهی داشته باشد و اجازه ریسک کردن را بدهد.
ویلیامز میگوید: «اگر کار کسی بیش از حد ساده یا دشوار باشد، آن ها از آن متنفر خواهند شد و چون شما مجبورشان می کنید آن را انجام دهد از شما هم تنفر خواهند داشت. سطح مناسب را پیدا کنید و آنها انگیزه پیدا خواهند کرد. این امر در کنار تقویتکنندههای اجتماعی [ابزار انگیزش] اثربخشتری نسبت به پول خواهد بود.»
۲) اجازه دهید کارکنان ریسک کنند.
ویلیامز میگوید: «بازیها تقریباً همیشه معماها یا الگوریتمهایی هستند که باید حل شوند. حل آنها با ریسک، تکرار و اشتباه همراه است.»
زمانی که اشتباه امری قابلقبول است و حتی انتظار میرود، یک فرهنگ ریسکپذیری میتواند شکل بگیرد که منجر به تفکر خلاقانه و در نتیجه کشف راهحلهای جایگزین میشود. به جای فقط کار کردن و یادگیری از طریق دستور گرفتن، کارکنان بهتر است تشویق شوند به شیوههای جدید و متفاوت کارها را انجام دهند.
ویلیامز میگوید: «قابلقبول بودن دوباره کاری چیز خوبی است.»
۳) تنوع نیروها از هوشمندی کسبوکار حکایت دارد.
ویلیامز توضیح میدهد، معمولاً در بازیهای ویدئویی سه نقش اساسی وجود دارد: مهاجم، مدافع و درمانگر – که هر کدام نقاط قوت و ضعف خودشان را دارند. در نبود هر یک از نقشهای مکمل، تیم میبازد. این مورد در زندگی واقعی هم صادق است.
ویلیامز میگوید: «اگر همه جادوگر باشند، شما می بازید.» پیشینههای متنوع تیمهای بهتر، نتایج هوشمندانهتر و فرایندهای بهتری را حاصل میکند.
او ادامه میدهد: «یک بازی ویدئویی از معدود جاهایی است که یک پسر بچه ۱۲ ساله و یک وکیل زن ۶۰ ساله و یک آهنگساز لاتین جمع می شوند تا مسئلهای را حل کنند؛ و آنها متفاوت فکر می کنند. ممکن است بیرون بازی هیچ ارتباطی با هم نداشته باشند اما [در بازی] مکمل یکدیگر هستند.»