آنچه در اینجا می‌خوانید ترجمه‌ای آزاد (وفادار به معنی و بی‌وفا به کلمات) از نوشته‌ی زیبای Cloe Madanes درباره‌ی تکنیک‌های ایجاد بدبختی است .بدبخت باشید!

اکثر ما ادعا می‌کنیم که دوست داریم شاد باشیم. به زندگی خود معنا ببخشیم و لذت را تجربه کنیم. دوست داریم عشق و دوست داشتن را نه فقط با دوستان و عاشقان و همسر و فرزندان، حتی با سگ و گربه و سنگ هم به اشتراک بگذاریم. اما به نظر می‌رسد که برخی مردم واقعاً به شکلی زندگی می‌کنند که «میخواهند» بدبخت باشند و عموماً در این تلاش، موفق نیز می‌شوند.

قانون دوم – احساس خستگی و فرسودگی دائمی را در خودتان زنده نگه دارید.

در ذهن خود این فضا را شکل دهید که همه چیز قابل پیش‌بینی است. اینکه زندگی هیچ هیجانی ندارد. هیچ نوع ماجراجویی را نمی‌توان تجربه کرد. اینکه حتی آدمی مثل شما که ذاتاً شاد و جذاب است، نتوانسته است امید به زندگی را در خود حفظ کند. با هر کسی که از راه می‌رسد درباره‌ی خسته بودنتان صحبت کنید. موضوع اصلی صحبت شما با همه‌ی دوستان و آشنایان، باید خستگی باشد. چقدر خوب می‌شود اگر آنها احساس کنند رفتار و بودنشان، یکی از دلایلی است که این حس بد به شما دست داده است. یک بحران در زندگی خود ایجاد کنید که نشان دهید دارید از خستگی و زندگی تکراری فرار می‌کنید. یک رابطه‌ی عاطفی پنهانی بسازید. اگر همسر داشته باشید و خیانت کنید خیلی موثرتر است. اگر با فردی دوست شوید که همسر داشته باشد دیگر عالی است! همه پول‌های خود را خرج خرید کنید. ماشین، لباس‌های گران‌قیمت، لوازم عجیب و غریب به درد نخور. اگر می‌توانید چک بکشید. پول‌هایی را که ندارید خرج کنید. اگر چند دسته چک از چند بانک داشته باشید که عالیست. می‌توانید ثابت کنید که آدم سالم اینطوری دیوانه‌وار هزینه نمی‌کند و دیگران درک می‌کنند که چقدر احساس خستگی و دلمردگی در شما عمیق و واقعی است. اگر بتوانید دعواهای بی‌خاصیت با همسر و مدیر و فرزندان و دوستان و همسایگان هم داشته باشید خیلی خوب می‌شود. یک فرزند دیگر بیاورید. استعفا دهید. تمام پس‌انداز‌های خود را خرج کنید و وضعیتی را در زندگی خود ایجاد کنید که هیچ چیز از آن نفهمید و ندانید!

یک مزیت جنبی خسته و دلمرده شدن این است که شما برای دیگران هم خسته‌کننده می‌شوید. دوستان و بستگان از شما دوری می‌کنند. شما را هیچ‌جا دعوت نمی‌کنند. هیچکس با شما تماس نمی‌گیرد. و اینطوری شما حتی احساس سرخوردگی را بیشتر و بهتر تجربه می‌کنید.

تمرین عملی: هر روز ساعت‌ها بنشینید و برنامه‌های بی‌معنی تلویزیون را تماشا کنید. سراغ چیزهایی بروید که هیچ حسی را در شما ایجاد نکند. از ادبیات و هنر و تفریح و «رابطه‌های قدیمی موجود» دوری کنید!

قانون سوم – شما به یک هویت منفی نیاز دارید.

احساسات منفی مثل سایر احساسات، زودگذر هستند. حالا که برای ایجاد این حس‌ها تلاش کرده‌اید، باید بکوشید آنها را در شخصیت خود نهادینه کنید. احساس افسردگی با یک شخصیت افسرده فرق دارد. شک کردن با یک شخصیت شکاک فرق دارد. شما یک شخصیت منفی لازم دارید. کار سختی نیست. در مورد تمام نشانه‌های افسردگی مطالعه کنید تا بهتر بتوانید یک شخصیت افسرده را مدلسازی کنید. شما باید بتوانید مثل یک آدم باسواد ساعتها در مورد شخصیت ناامید و بدبخت خودتان صحبت کنید. به بدبختی‌های خود فکر کنید. با کمی تلاش و تمرکز حتی می‌توانید اشک هم بریزید. مبادا به محلی بروید که حس شما را بهتر کند و تمام تلاشی را که تا این مرحله انجام داده‌اید، از بین ببرد! وضعیت فیزیکی هم بی‌تاثیر نیست. مثلاً برای تقویت حس افسردگی، شانه‌های خود را پایین بیندازید. به زمین نگاه کنید. نفس‌های عمیق بکشید. متفکرانه سیگار بکشید. شما باید بتوانید در یک مدت زمان بسیار کوتاه، شدید‌ترین حس‌های منفی را در خودتان ایجاد کنید.

تمرین عملی- یک برگه کاغذ بردارید و ده وضعیت مختلف را که در شما حس انزجار، اضطراب، افسردگی و ناامیدی ایجاد می‌کند را بنویسید. هفته‌ای یک بار به این لیست مراجعه کنید و با استفاده از فهرستی که تهیه کرده‌اید خودتان را به مدت ۱۵ دقیقه در وضعیت آزاردهنده قرار دهید.

قانون چهارم – اثر قدرتمند دعواهای بی‌دلیل را فراموش نکنید!

هیچ روشی به اندازه‌ی دعواهای بی‌دلیل برای خراب کردن یک رابطه‌ی عاشقانه مفید نیست. چند وقت یک‌بار، یک موضوع بی‌اهمیت پیدا کنید و بدون دلیل مشخص در مورد آن دعوا کنید. اتهام‌هایی را مطرح کنید که قابل بحث و دفاع کردن نباشد. این کار باید حداقل ۱۵ دقیقه طول بکشد و اگر در حضور دیگران باشد بسیار موثرتر است. در میانه‌ی دعوا از شریک عاطفی خود بخواهید که آرام باشد و حس همدلی داشته باشد. بعداً از او بخواهید قبول کند که منشا دعوا رفتارهای او بوده است و او رفتارها و تنش‌ها و سختی‌ها و خستگی‌ها و دشواریهای زندگی شما را درک نکرده و از این بابت شرمنده است. جوری برخورد کنید که مشخص شود رفتار ناشایست شریک عاطفی شما، به روح شما زخم‌های جبران‌ناپذیر زده است.

روش بهتر و جذاب‌تری هم وجود دارد. به صورت ناگهانی و بدون مقدمه به همسر یا شریک عاطفی خود بگویید که: «لازم است با هم صحبت کنیم!». سپس برایش توضیح دهید که دوستی و زندگی با او چقدر ناامیدکننده و آزاردهنده است. بهترین زمان برای این کار، وقتی است که همسر شما می‌خواهد یک فعالیت مفید و مثبت (مثل ورزش، مهمانی، کلاس و …) انجام دهد. این شکایت‌ها و درددل‌ها نباید کمتر از یک ساعت طول بکشد. روش بهتر هم این است که اساساً به وسیله‌ی اس ام اس با او دعوا کنید تا نتواند به صورت کامل پاسخ دهد و بیشتر از حالت رو در رو آزار ببیند. اگر همسر شما در خانه نیست از فرصت استفاده کنید و همین کار را با سایر دوستان در دسترس انجام دهید.

تمرین کاربردی: فرصتی را بگذارید و بیست اس ام اس عصبانی‌کننده را تنظیم کنید و در موبایلتان ذخیره کنید تا بتوانید در موقع مناسب، یکی پس از دیگری و قبل از اینکه طرف مقابل بتواند به شما پاسخ دهد، آنها را برای او ارسال کنید. لیست خود را هر روز کامل‌تر کنید و پیامک‌های جدید به آن اضافه کنید.

به زودی ادامه پیدا می‌کند. تا آن موقع، روی همین تمرین‌ها تمرکز کنید…

ارسال نظر
(بعد از تائید مدیر منتشر خواهد شد)