شاید خودتان هم در زندگی با افراد باهوشی روبه رو شده باشید که درس و ادامه تحصیل را رها کرده اند و هیچ کسب و کار درستی هم برای خود ندارند. و درست برعکس، افرادی که تصور می کنیم خیلی باهوش نیستند مدارج بالای تحصیلی را طی می کنند.
آی‌کیو یا همان ضریب هوشی برای موفقیت در زندگی کافی نیست. مخصوصا در بحث آموزش نمی توان گفت که این آدم های باهوش هستند که همیشه موفق می شوند. به هیچ وجه این طور نیست.
شاید خودتان هم در زندگی با افراد باهوشی روبه رو شده باشید که درس و ادامه تحصیل را رها کرده اند و هیچ کسب و کار درستی هم برای خود ندارند. و درست برعکس، افرادی که تصور می کنیم خیلی باهوش نیستند مدارج بالای تحصیلی را طی می کنند و کار و کاسبی خوبی هم برای خود راه اندازی می کنند.

چه چیزی این تفاوت را به وجود می آورد؟
کنجکاوی
اشتیاق
رابطه با دیگران
اعتدال


کنجکاوی
کنجکاوی که کاملا معلوم است، یعنی اشتیاق فراوان برای دانستن و کشف مسایل جدید. این حس به دو روش به موفقیت افراد کمک می کند. اول اینکه به انسان ها کمک می کند تا درک بهتری از قدرت ها و انرژی درونی خود داشته باشند و همچنین بتوانند موقعیت ها را به خوبی تشخیص دهند و از همه استعدادهای درونی خود بهره بگیرند.
دوم اینکه، کنجکاوی به انسان کمک می کند تا روشی متفاوت در زندگی پیش بگیرید و تغییرات عمده ای در آن ایجاد کند و مثلا از فقر به ثروت، یا از کسالت به هیجان برسد. این مساله را می توان با نگاهی به زندگی ارسطو اونانیس به خوبی اثبات کرد.
هنگامی که او در سال 1992 از ازمیر کنونی به آرژانتین نقل مکان کرد، زندگی اش در مرحله نابودی بود. او تفاوت بین زندگی ثروتمندانه و فقیرانه را به خوبی می دانست. جنگ، همه خانه، زندگی، شغل خانوادگی و آزادی او را از بین برده بود.
آرژانتین بهترین محل برای فرار از فقر و رسیدن دوباره به ثروت از دست رفته بود. البته مسیری که برای پیشرفت در نظر گرفته بود چندان هم صاف نبود. او با کنجکاوی خود از اپراتوری تلفن با یاد گرفتن زبان جدید به یکی از بزرگ ترین تاجران دنیا تبدیل شد.


اشتیاق
اشتیاق را در ابعاد وسیع تر، می توان «غریضه» یا «عشق» تفسیر کرد. حس هایی که به انسان کمک می کنند تا همه انرژی و توان درونی خود را در یکجا جمع کنیم و از آن برای رسیدن به خواسته های خود بهره بگیریم. هنری فورد، موسس کمپانی فورد موتور، علاقه و اشتیاق فراوانی به ماشین داشت.
جورج ایستمن، موسس کمپانی ایستمن کداک نیز علاقه وافری به دوربین و عکاسی داشت. بیل گیتس، موسس مایکروسافت نیز عشق فراوانی به کامپیوتر داشته است. در آخر نیز باید به استیو جابز اشاره کرد که به سخت افزار، نرم افزار و دیگر مسایل کامپیوتری علاقه وافری داشت.
علاقه داشتن به کاری که می خواهیم آن را دنبال کنیم، نیروی بیشتری برای رسیدن به هدف به انسان می دهد. با علاقه می توان روی امور و پیشرفت مسایل کنترل بهتری داشت و با دیگران نیز ارتباط بهتری برقرار کرد.
همان طور که افلاطون در سمپوزیوم خود گفته است: «عشق»، وقتی آن را به طور کامل استفاده می کنید، قدرت بسیار زیادی دارد. این «عشق» است که ذات آن در فعالیت های خوب تفسیر می شود و می توان آن را منبع همه خوشحالی ها و خوشبختی های انسان دانست.
عشق قدرت بسیاری دارد، باعث می شود تا با دیگران همکاری کنیم یا دوست باشیم.


ایجاد رابطه
ایجاد رابطه باعث توسعه دوستی و همکاری می شود و به ما کمک می کند تا اهداف خود را تعقیب کنیم. همچنین باعث افزایش دانش و کاردانی و حمایت عاطفی می شود. در مدرسه، دوستان می توانند با حمایت عاطفی، در انجام کنفرانس ها، به پایان رساندن پروژه ها، انجام تکالیف و امتحانات یکدیگر را کمک کنند. زوج ها می توانند با دادن اطلاعات و دانش لازم در مورد مسایل پیچیده و پروژه های سنگین یکدیگر را حمایت کنند.
در محل کار، دوستان با ایجاد حمایت عاطفی و روانی باعث می شوند تا استرس، هیجان های منفی حاصل از شکایات مشتری ها از بین بروند یا در انجام پروژه های کاری به هم کمک می کنند. به طور کلی دوستی و رابطه داشتن با افراد به موفقیت بیشتر افراد کمک شایانی می کند.
والدین می توانند مهارت و کاردانی لازم را به فرزندان خود آموزش دهند. معجزه دوستی و همکاری های مناسب را در بسیاری از مشاغل موفق دنیا می توان دید. به طور مثال، باید به موسسان شرکت HP – بیل هولت و دیو پاکارد -، موسسان گوگل – سرگئی برین و لری پیج - و موسسان مایکروسافت – بیل گیتس و پاول آلن اشاره کرد.


تعادل
کاملا معلوم است، تعادل یعنی افراط نکردن در انجام کارها. آزمندی و زیاده خواهی در زندگی باعث نابودی یک شغل می شود و می تواند منشا بسیاری از بدبختی ها و ناراحتی در زندگی باشد. تعادل در زندگی کلید موفقیت های زندگی است.

ارسال نظر
(بعد از تائید مدیر منتشر خواهد شد)