مدیر خوب بودن یک شبه اتفاق نمیافتد، حتماً فرد هزینههای مادی و معنوی زیادی برای رسیدن به این درجه صرف کرده است. اما آیا در نگاه فرزندان دلبندمان هم یک مدیر نمونهایم؟ آیا در فرم ارزشیابی عزیزانمان هم نمره بالایی کسب میکنیم؟ و یا...؟

آیا روزگار کودکی خود را به یاد دارید؟ زمانیکه مهندس، پزشک، استاد، کارمند، بازرگان و... نبودید. گذشتهای را به خاطر آورید که بزرگترین رویای شما رفتن به پارک و بازی با همسالان بود. دورانی که به سرعت گذشت و اینک تنها شیرینی آن لحظههاست که برجا مانده است. امروز را مرور کنید که متصدی شغلی در موقعیتی رسمی هستید و برای کسب درآمد و احترام اجتماعی در تکاپویید. همه به نوعی در محیط کاری و اجتماعی، اداره کننده امور مربوط به حرفه هستیم. گاهی شرایط آن چنان دشوار میشود که زمان و مکان را فراموش کرده، تمامی انرژی خود را صرف برطرف ساختن بحران میکنیم و گاهی شرایط به حدی آرام و مطلوب است که به دنبال راهی برای پر کردن لحظهها هستیم. شاید با مفاهیم علمی مدیریت چندان آشنا نباشیم؛ برای مثال تئوریها و یا سبکهای مدیریتی را نشناسیم، اما در روش و اجرا از شیوه مدیریتی ویژهای پیروی میکنیم. گاه آزادمنشانه، گاه دموکرات و گاهی یک دیکتاتور ناب هستیم. به هر حال نقش مدیریتی ایفا میکنیم و در انجام وظایف محوله ساعی و کوشاییم.
از سویی انسان در هر مقوله که سرمایهگذاری کند، خواهان موفقیت است. یک مدیر موفق برای رسیدن به درجات رشد و ترقی به طور قطع از نظر جسمی، مالی، خانوادگی، زمانی و اجتماعی سرمایهگذاریهایی را انجام داده و در انتظار برداشت و بهرهبرداری است. اگر همه چیز درست سازماندهی شود، نتیجه جز موفقیت نیست و پس از مدتی به عنوان مدیری نمونه انتخاب خواهیم شد. این بدین معنی است که از لحاظ شخصیتی و نیز از نظر شیوه اداره نمودن کار، اصولی را به کار گرفتهایم که مورد تأیید بوده و در کارنامه مدیریتی، فرد نمره بالایی احراز کرده است.

● معیارهای امتیاز دهی به مدیریت سازمانی

در یک محیط رسمی برای امتیازدهی به مدیران بررسیهایی از چند جهت صورت میگیرد:
▪ تصمیمگیری؛ آیا فرد همواره توانسته تا در هر شرایطی تصمیمات مقتضی را در جهت بهبود و رسیدن به اهداف سازمان اتخاذ کند؟
▪ برنامهریزی؛ آیا مدیر برای نیل به اهداف سازمان، برنامههای دقیق و حساب شده دارد؟
▪ سازماندهی؛ آیا مدیر در انتخاب عوامل اجرایی و در طی روند کار همه چیز را در بهترین جای ممکن قرار داده است؟
▪ کنترل؛ آیا در جریان فرایندهای سازمانی فرد کنترل و نظارت شایستهای بر اجرا داشته است؟
▪ ارزشیابی؛ آیا مدیر برای ارزیابی موقعیت، برنامه و افراد بر طبق معیارها و اصول منطقی و منظمی حرکت کرده است؟
یک مدیر نمونه در تمامی موارد نامبرده، تبحر و درایت خود را به اثبات میرساند و نیز روابط مطلوبی با افراد همکار برقرار میکند.

● مدیریت در خانه و مدیریت سازمان

اما در کانون خانواده پدر یا مادر به عنوان مدیر خانه قبول مسئولیت کردهاند و تلاش خود را برای حفظ و پیشرفت حیطه نظارتیشان به کار میگیرند. اما باید پرسید که مدیریت آنها در خانه چگونه است؟ اگر از فرزند خود بپرسید که معیار سنجش مدیر خانه چیست، چه پاسخی میشنوید؟ این سؤال را مطرح کنید و فاصله عملکرد با معیارها را اندازهگیری کنید.
مطمئناً فرزند ما از مدیرش توقع تصمیمگیری درست و بجا را دارد. اما آیا همواره در اتخاذ و اجرای تصمیمات تحکم داشتهایم و از حق استصوابی خود سوءاستفاده کردهایم و یا از همفکری و تصمیمگیری مشارکتی بهره جستهایم. در طرحریزی برنامه خانه آیا ضوابط و روابط را حفظ کردهایم و یا این که بهترین برنامه را تنها دیکته کردهایم؟ آیا به افراد اهل خانه مسئولیتهای متناسب با توانایی و ظرفیت ذهنیشان دادهایم و یا به دلیل نداشتن وقت کافی، برای رها شدن از قیود و تعهدات مشترک افرادمان را به انجام مسئولیتهایی اجبار و عادت دادهایم؟ آیا در زمان تشویق یا تنبیه فرزندمان، ملاک و معیارهای درستی داشتهایم و یا براساس حدس و گمان و از روی بیحوصلگی برای خالی نبودن عریضه تصمیم به تشویق یا تنبیهی نامتناسب گرفتهایم؟
واقعیت این است که مدیران موفق آنهایی هستند که ابتدا در محیط خانه، مدیریت را تمرین کردهاند و طعم شایستگی را ابتدا از نگاه رضایتمند همسر و فرزند چشیدهاند. این مدیران با نیروی مضاعف و دلگرمی خاصی وارد محل کار خود شده و سعی میکنند تا روشی دلسوزانه و مشابه خانه بر کار اعمال کنند و جو همکاری برای رسیدن به اهداف مشترک را آماده و پیاده کنند. آنها انجام کار برایشان مشکل نیست، چرا که رضایتمندی و موفقیت را در اثر نوع کارکردشان هر لحظه احساس میکنند. با قاطعیت تصمیم میگیرند و اجرا میکنند چرا که مهر تأیید را از طرف خانواده به همراه دارند.
با این مقایسه میتوان برای پی بردن به میزان لیاقت و کفایت مدیریت در خانه از فرزندان دلبندمان بخواهیم تا به ما امتیاز دهند.

● نکاتی در مورد مدیریت خانه و خانواده

▪ در تصمیمگیری، مشارکت و اقتدار را رعایت کنید؛
فرزندان، شما را به عنوان انسانهایی قویتر از خود میشناسند و نیازمند توجه و کمک فکری شما در اکثر شرایط هستند. اما در واقع آنها در ابراز این نیاز، توانایی شما را در حل مسأله میسنجند و به دنبال این هستند که آیا شما از پس مشکل پیش آمده مانند یک پروژه کاری برمیآیید یا نه؟ لذا ابتدا فکر کنید، با فرزند مشورت کنید و سپس تصمیم خود را با اقتدار بیان کنید.


▪ برنامه داشته باشید و آن را شفاف اعلام کنید؛
واقعیت این است که افراد تمام تلاش خود را برای تنظیم برنامه کاری مدون و حساب شده به کار میگیرند و در آن برنامه، کمتر زمانی را برای بودن با خانواده در نظر میگیرند و این امر رابطه مستقیم با میزان قبول مسئولیتهای اداری و رسمی افراد دارد. هر چه قدرت کار بیشتر باشد، غیبت در خانه هم بیشتر است. اما باید در لحظاتی هر چند کوتاه که با خانواده هستید، از برنامههای کوتاهمدت و بلندمدت خود برای افراد خانواده سخن بگویید و جایگاه و وظیفه هر یک از افراد را بیان کنید و سپس سخنان آنها را هم گوش دهید. موضوعهایی مثل تعمیر یا تعویض خانه، انتخاب یک گردش و دعوت از دوستان، اغلب جالب و جزیی از برنامه زندگی هر خانوادهاند. این امر علاوه بر آموزش صحیحی که برای فرزند به همراه دارد، این باور را ایجاد میکند که این مدیر قدرتمند در خانه هم مثل محیط کارش دارای برنامه است.


▪ در اجرای برنامه ها ثابت قدم باشید؛
سعی کنید فرزند شما خود را در قبال برنامهای که تدوین شده، مسئول نشان دهد. اگر برای مسافرت نقشه میکشید، از او بخواهید لیست وسایل مورد نیاز را فراهم کند (توانایی او را در نظر بگیرید.) پیگیر برنامهها باشید و حتی اگر فراموش میکنید، از همسرتان بخواهید که به شما یادآوری کند. فرزند باید بداند که فقط حرف نمیزنید و برای اجرای برنامهها همانقدر اصرار دارید که در محیط کارتان. اگر فرزند کارش را انجام نداد، از او توضیح بخواهید و نیز در اجرا کمکش کنید تا او بداند فردی مفید در برنامههای شماست.


▪ در قلمرو خانه، معیارهای ارزیابی را واضح بیان کنید:
گاهی اوقات کودک تشویق میشود، اما نمیداند برای چه، و یا تنبیه میشود، بدون اینکه علت واقعی را بداند. یک مدیر مدبر معیارهای ارزیابی را برای هر موضوع مشخص میکند و از افراد میخواهد که برای رسیدن به ایدهآل تلاش کنند. تصور کنید فرزند شما با دوستش مشغول بازی بوده و سهواً باعث شده تا او صدمه ببیند. اما فرزند شما به دروغ تقصیر را به عهده دیگری میگذارد و شما از موضوع مطلع شده و تصمیم به تنبیه او میگیرید. بله البته تنبیه لازم است. اما به فرزند خود بگویید که او را به چه دلیل تنبیه میکنید؟ به دلیل آسیبی که به دوستش رسانیده و یا به دلیل دروغی که گفته است و یا هر دو؟
در پایان اگر پزشکی زبردست، استادی کارآمد، تاجری موفق و یا خانه داری شایسته هستید، در پی این باشید که میزان موفقیت در مدیریت خانه را از دیدگاه فرزندانتان هم بدانید.

 

ارسال نظر
(بعد از تائید مدیر منتشر خواهد شد)