کدام گروه​هاي خوني بخشنده​ترند، مردم کدام شهر ايران بيش از بقيه از خودگذشتگي دارند، زن​ها بخشنده​ترند يا مردها؟ پروفسور باهر به این سوالات پاسخ مي​دهد ..

 

بخشش یعنی چه؟
2 نوع بخشش داریم؛ نوع اول این است که انسان از حقی که دارد می‌گذرد و فراموش می‌کند، یعنی اگر کسی به ما بدهکار باشد و پول‌مان را ندهد و باز برای گرفتن پول بیاید باز هم ما به او پول خواهیم داد اما نوع دوم اینکه از حقی که دارد می‌گذرد اما فراموش نمی‌کند، به عنوان مثال کسی به ما بدهکار است و بدهی خود را نمی‌دهد ما از او می‌گذریم و او را می‌بخشیم اما دفعه بعد که بیاید پولی به او نخواهیم داد.

به گروه خونی‌ات بخشش می‌خورد؟
گروه خونی o به طور ذاتی بخشنده هستند و بخشیدن در وجود آنها دیکته شده است اما گروه خونی AB نمی‌تواند ببخشد. بخشنده‌ترین گروه خونی همان O است همانطور که می‌دانید دهنده عمومی است و گیرنده منحصر است و در مقابلش گروه AB که فقط از گروه خودش می‌گیرد و فقط به گروه خودش می‌دهد. در حرف خیلی ساده می‌توان گفت لذتی که در عفو و بخشش است در قصاص نیست اما در عمل خیلی سخت است اینگونه رفتار کردن. اینها همه ذاتی است، بعضی افراد ذاتی بخشنده دارد و برخی دیگر ندارند. مثل من که گروه B هستم می‌بخشم اما در پرونده آن شخص می‌ماند در ظاهر می‌بخشم اما نمی‌توانم فراموش کنم.


بخشش، یک انتخاب است
در یک تحقیقی که داریم و بین تقریبا هزار نفر این تحقیقات را ادامه دادیم در مورد مهریه و دادن و گرفتن آن بخشنده‌ها اصلا برایشان مهم نیست چون می‌دانند در نهایت می‌بخشند اما غیر بخشنده‌ها بسیار با حساب و کتاب این کار را انجام می‌دهند مگر اینکه شرایط محیطی طرف را وادار به محافظه‌کاري بکند. تقریبا حدود 5 درصد می‌تواند آموزش و پرورش، خانواده، نوع تربیت و عوامل محیطی روی این نوع رفتار اثر بگذارد و آن را تغییر دهد. در نهایت به انتخاب‌های ما بر می‌گردد، این خود ما هستیم که انتخاب می‌کنیم ببخشیم یا نه.


آقایان رحیم هستند و خانم‌ها رحمان
معمولا می‌گویند آقایان رحیم هستند و خانم‌ها رحمان، به عنوان مثال مادر رحمان است و پدر رحیم. پدر نمی‌تواند عبور صددرصدی داشته باشد یعنی ممکن است حتی فرزند خودش را نبخشد اما مادر اینطور نیست ممکن است به ظاهر ناله و نفرینی هم بکند اما در اصل فرزند خود را می‌بخشد و فراموش می‌کند. بخشش وعفو به طور کلی یعنی از حقی که داریم صرف‌نظر کنیم به طور کلی یا به صورت موقت. مسائل مختلفی ممکن است در این زمینه پیش بیاید، به‌عنوان مثال بعضی گروه‌های خونی می‌توانند بخشنده باشند و گروهی دیگر هرگز نمی‌توانند ببخشند.


با کلاس‌تر‌ها بخشنده‌ترند
این بخش‌بندی کردن بخشنده بودن یا نبودن به نقاط مختلف کشور هم بازمی‌گردد. به عنوان مثال مردم حاشیه دریا بخشنده‌تر از مردم کویر هستند، این همان درصد کمی است که در مورد عوامل محیطی صحبت کردیم. اگر مشکلی در شمال تهران پیش بیاید به احتمال قوی با چند بگو مگو به پایان می‌رسد اما همان مشکل در جنوب تهران به احتمال قوی متاسفانه با یک جدال شدید و حتی چاقوکشی به پایان می‌رسد، همین‌طور بین انسان‌های فرهیخته و معمولی اصولا انسان‌های فرهیخته راحت‌تر مشکلات خود را حل می‌کنند.


جایزه‌ای که هستی در ازای بخشش به ما می‌دهد
من می‌توانم به عنوان یک انسان، درباره کرامت انسان‌ها فکر کنم و ببینم چه می‌شود که به کسی می‌گویند «کریم»؛ چه می‌شود که تختی می‌شود جهان‌پهلوان تختی و پوریای ولی می‌شود، پوریای ولی بزرگ. آدم‌ها وقتی حق خودشان را می‌بخشند از طرف هستی، حق بزرگ‌تری را جایزه می‌گیرند. خدا هم در قرآن این را تايید می‌کند: « وَ اَن تَعفوا اَقرَبُ للتَّقوی...»؛ در اصل خداوند می‌گوید اگر ببخشید، خیر بزرگ‌تری برای شما خواهد داشت. همچنین قرآن می‌گوید اگر کسی به شما بدهی دارد، اگر ببخشید، خیلی بهتر است.


کجا ببخشیم و کجا نبخشیم؟
در قرآن آمده است در قصاص زندگی است اگر خرد داشته باشی. آمنه کسی را که به صورتش اسید پاشید بخشید اما بعد از آن پسر قول‌هایی که در مورد کمک به آمنه داده بود را انجام نداد و آمنه از بخشش خود پشیمان شد و جامعه هم جراحت روحی پیدا کرد. ما در هر مسئله‌ای با 2 وجه مواجه می‌شویم؛ یکی شخصی و دیگری عمومی. جرم‌ها هم وجه شخصی دارند و هم عمومی، اگر یک نفر فرد دیگری را کشت یک بخش داستان صاحب خون است که می‌تواند ببخشد و بخش دیگر دادستان به عنوان نماینده کل که باید بسنجد که این عمل در جامعه چه اثری گذاشته است و اگر آمنه بخشید دادستان نباید می‌بخشید یعنی فقط صرف اینکه شخص ببخشد، کافی نیست. اینجا می‌توانیم از تئوری دیگری حرف بزنیم به نام «روح گروه»؛ شما ممکن است بتوانید روح شخصی‌ات را کنترل کنی اما روح گروه دست شما نسیت. اگر گروه آزرده شود، چه کسی آن را از آزردگی درمی‌آورد؟ دادستان، رفع آرزدگی روح گروه بر عهده‌اش است؛ دادستان یا همان چیزی که قبلا با عنوان «مدعی‌العموم» می‌شناختیم. دادستان، حق بخشش ندارد و باید فرد مجرم را به جزای عملش همانطور که در قانون پیش‌بینی شده، برساند.

بخشندگی نسل به نسل نهادینه می‌شود
در طول زمان وقتی اکتسابات روی انسان تاثیر می‌گذارد، ممکن است نسل‌های بعدی از نژاد خود چیزهایی را به ارث ببرند که بخشندگی هم می‌تواند جزئی از آن باشد که حتی این تغییرات می‌تواند روی گروه‌های خونی غیر بخشنده هم باشد و اگر این رفتارها در خانواده ادامه پیدا کند افراد بعد از چند نسل مثل هم می‌شوند. اگر همین حالا ما تصمیم بگیریم که دیگر دروغ نگوییم تقریبا 2 نسل طول می‌کشد تا این امر نهادینه شود، پس نتیجه می‌گیریم در بخشش عواملی مثل جنسیت، گروه خونی و... دخیل است. حالا تمام این بخش‌بندی‌ها به بخش‌های کوچک‌تری تقسیم می‌شود.


صاحب حق کیست؟
ما نباید بی‌دلیل کسی را به بخشیدن یا نبخشیدن تشویق کنیم. هر کسی از حقوق خودش می‌تواند ببخشد یا نبخشد. دوباره مثال آمنه را می‌زنم. بعد از بخشش آمنه و به دنبال آن بخشش دادستان، این عمل یکی، دو بار دیگر تکرار شد، پس اینجا بخشش جایز نبوده است. اینجاست که می‌فهمیم قرآن، حرف حساب می‌زند: « وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَاْ أُولِیْ الأَلْبَاب...»؛ اینجا صحبت فردی نیست، یعنی اگر امری مجرمانه توسط یک فرد رخ دهد و پشت آن روح گروه و جامعه جریحه‌دار ‌شود، باید مجازات و قصاص شکل بگیرد تا تکرار آن در جامعه پیش نیاید. اما در دعوایی مثل دعوای زن و شوهر، اگر یکی از طرفین ببخشد، خیلی هم خوب است و قرآن می‌گوید در آن خیر هم هست. چنین مشکلاتی و چنین بخشش‌هایی به جامعه صددرصد بسط پیدا نمی‌کند. اما اگر یک دعوای زن و شوهری به مرحله‌ای برسد که جامعه هم درگیر آن شود، مدعی‌العموم نباید از حق بگذرد و باید برای روح جریحه‌دار شده جامعه فکری کند. باید دید یک عمل، گستره‌اش تا کجاست و تا هر جا این گستره باشد، صاحب حق هم همانجاست.


مکانیسم بخشش در شیمی بدن
درون ما انسان‌ها هورمونی ترشح می‌شود به نام «آندوکرین»؛ ترشح این هورمون باعث تنگ خلقی و گرفتگی می‌شود. در اصل وقتی چیزی یا کسی ما را جریحه‌دار می‌کند، آندوکرین در بدن ما ترشح می‌شود و باعث می‌شود که حتی وقتی نام کسی که از دستش ناراحتیم می‌شنویم، باز ناراحت‌تر و معذب‌تر شویم، ولی وقتی خودآگاه و با تصمیم و به صورت عمدی کسی را که از او ناراحتیم یا آسیبی به ما زده، ببخشیم به جای «آندوکرین»، هورمون «آندورفین» در بدن ما ترشح می‌شود. آندورفین به نوعی مسکن چنین دردهای روحی است.


بخشش با قدرت
بخشیدن وقتی تسلی روح خودتان است که با قدرت همراه باشد. شما با قدرت خودتان طرف مقابل را می‌بخشید در صورتی که می‌توانسته‌اید، نبخشید. حضرت علی (ع) درباره «عفو با قدرت» صحبت‌های زیادی دارند. در ادبیات عامیانه می‌گویند می‌توانستم حال فلانی را بگیرم ولی نگرفتم كه این قدرت درونی به شما می‌دهد، چون می‌دانید که حق‌تان بوده و توانایی‌اش را هم داشته‌اید اما بخشش کرده‌اید. در فرهنگ ما ایرانی‌های جمله قشنگی وجود دارد که می‌گوید «بزرگی به بزرگواری است»، مقام و پست بالاتر، هیکل بزرگ‌تر، مال بیشتر و ... بزرگی نمی‌آورد. بزرگوار بودن است که از تو یک انسان بزرگ می‌سازد. برای همین ممکن است حتی یک کودک هم بزرگ و بزرگوار باشد. در عفو با قدرت باید بدانید که از روی قدرت و بزرگواری بخشیده‌اید و نه از روی ترس یا ...؛ به این ترتیب روح‌تان هم جراحت وارده را به زودی ترمیم می‌کند.


سهم تقصیر من چقدر است؟
یکی از راه‌هایی که به ما کمک می‌کند تا بزرگوار و بخشنده بودن را تمرين کنیم، این است که درباره مسئله پیش آمده، فکر کنیم و سهم تقصیر خودمان را هم بدانیم. فکر کنیم چقدر خودمان اشکال داشته‌ایم و مقصر بوده‌ایم و در این فکر کردن، انصاف داشته باشیم. دومین کاری که باید کرد این است که سهم تقصیر طرف مقابل را هم با انصاف اندازه بگیريم. سومین کار این است که بعد از سهم‌بندی تقصیر، دلیل این تقصیر را در خودمان و طرف مقابل پیدا کنیم. بعد از این اتفاق رخ داده را باید ریز و به ریزه‌هایش نگاه کنیم. بایدآنقدر اتفاق را در ذهن‌مان خرد کنیم تا به صفر برسد. به این ترتیب راحت‌تر می‌توانید بزرگواری کنید و ببخشید. الان برای درمان سرطان هم آن را خردخرد، درمان می‌کنند تا به صفر برسد.


مراقب زخم غرور باشید
2 نکته در مورد بخشش وجود دارد که خیلی مهم است؛ یکی اینکه بخشش، موجب اتهام ضعیف بودن نشود، چون به این ترتیب، زخم غرور می‌آورد. این همان چیزی است که به «عفو با قدرت» معروف است.
دومین نکته در مورد بخشش این است که در شرایطی ببخشیم که طرفی که قصور کرده، جری نشود، یعنی از این بخشش سوء‌استفاده نشود. صائب تبریزی می‌گوید: «اظهار عجز پیش ستمگر ز ابلهی است/ اشک کباب، موجب طغیان آتش است.» اگر ببینیم بخشش ما باعث جری شدن طرف و ستمگری‌اش می‌شود، نباید ببخشیم. کسی را باید بخشید که از بخشش، سوء‌استفاده نکند؛ نه برای شما و نه برای خودش.


حکمیت را فراموش نکن
برای طلب بخشش راه‌های مختلفی وجود دارد:
1- ابتدا باید به خوبی درباره قصوری که کرده‌ایم و سهمی که در این قصور داشته‌ایم، فکر کنیم. در هر مسئله و ناحقی‌هایی که شده اگر سهم خودمان را بدانیم، راحت‌تر و دقیق‌تر می‌توانیم طلب بخشش کنیم. این را هم باید بدانیم که قرار نیست طرف مقابل را متقاعد کنیم که تو هم مقصر هستی. علی‌الاصول در چنین شرایطی، طرف هم به سهم تقصیر خودش اعتراف می‌کند.
2- ما در دوره‌های دکتری، مسئله‌ای برای رد تعارض داریم به نام «حکمیت»؛ یکی از راه‌ها برای طلب بخشش، حکمیت قرار دادن کسی است. شما با کسی حرفت می‌شود، نفر سومی را که هر دو قبول دارید، می‌نشانید و از او می‌خواهید که او بین شما حکم کند. اسلام با حکمیت موافق است. قرآن، کتاب مستند ما مسلمانان است و قرآن هم حکمیت را قبول دارد.


لذت ترک انتقام
ما ایرانی‌ها می‌گوییم «در عفو لذتی است که در انتقام نیست»؛ حتما هم همین‌طور است، ولی در عفو با قدرت نه عفو از روی ضعف، ترحم، ترس و ... . شعر دیگري داریم که می‌گوید: «اگر لذت ترک لذت بدانیم/ دگر لذت نفس، لذت ندانیم...»؛ انتقام لذت دارد اما ترک لذت انتقام و به دنبالش بخشش، لذت دیگری دارد اما افراط و تفریط در هر چیزی اشکال دارد. در بخشش هم افراط کردن اشکال دارد. بخشش هم حد و اندازه دارد. اعتدال مهم‌ترین نکته در مورد بخشش است. به قول معروف «نه چندان بخور کز دهانت برآید/ نه چندان که از ضعف، جانت برآید...»


کلمه‌های انرژی‌بخش برای بخشش
جملاتي کلیدی هست که می‌تواند طلب بخشش شما را نشان دهد و همچنین جملاتی که نشان دهد فردي را واقعا بخشیده‌اید. «سلام» واژه خیلی مهمی است. کلمه‌ها بار انرژیک دارند؛ هر کلمه و نحوه بیانش، انرژی خاص خودش را دارد که با دوربین‌های مخصوص و مجهز، این انرژی قابل رویت است. ما شعری داریم که می‌گوید: «خلوت دل نیست جای صحبت اضداد/ دیو چو بیرون رود، فرشته درآید»؛ برای گفتن جملات و تاثیرگذار بودن‌شان باید خلوت دل‌تان از کینه‌توزی خالی شده باشد تا انرژی کلمات‌تان تاثیر خودش را بگذارد. خود کلمه «پوزش می‌طلبم» و «مرا ببخش» هم معجزه می‌کند.


ای نامه که می‌روی به سویش...
هدیه بسیار در طلب بخشش مهم است. یک شاخه گل تاثیر‌خیلی بیشتری از هزاربار معذرت‌خواهی کردن دارد. در کنار هدیه، گفتن سجایای طرف مقابل هم خیلی موثر است. قرار نیست شما چاپلوسی و تملق کنید اما با گفتن سجایای اخلاقی طرف به او نشان می‌دهید که آدم بی‌انصافی نیستید و خوبی‌های او را هم دیده‌اید؛ البته باید مثبت‌گویی مستند بگویید یعنی سجایای تخیلی نگویید. ما ایرانی‌ها ضرب‌المثلی داریم که می‌گوییم، همه چیز با آتش پته می‌شود جز انسان که با زبان. در دنیا خیلی صحبت کردن با همدیگر بعد از ایجاد مسئله رایج است؛ مثلا در شرق با نامه و شعر و قطعه ادبی عذرخواهی می‌کنند. من در کانادا زندگی کرده‌ام. در آنجا وقتی بین 2 نفر مسئله‌ای پیش می‌آید از همدیگر وقت یه قهوه خوردن می‌گیرند و با هم قهوه می‌خورند و درباره مشکل‌شان صحبت می‌کنند و همدیگر را می‌بخشند. شما هم می‌توانید اگر همکارتان، همسرتان، دوست‌تان و ... از دست‌تان ناراحت است او را به قهوه دعوت‌ کرده و با او صحبت کنید.

ارسال نظر
(بعد از تائید مدیر منتشر خواهد شد)